یاسمین فراهانی
یاسمین فراهانی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

حسین دهلوی

همانطور که در قوم موسیقی شناسی، موسیقی از شیوه‌ی زندگی مردمی که به آن موسیقی می‌پردازند قابل تفکیک نیست، یک موسیقیدان (و به طور کلی هنرمند) را نیز نمی‌توان جدای از جزئیات و کلیات زندگی‌ای که با آن درگیر بوده است شناخت. از این رو «زندگی‌نامه» شرح کنش‌ها و واکنش‌های بین فرد مورد نظر (حسین دهلوی) و زمانه‌ی زندگی او در پیوستگی به گذشته و آینده‌ی اوست.

حسین دهلوی فرزند نیمه‌ی ابتدایی قرن اخیر است. نیم‌قرنی که از تمامی قرن‌ها و نیم‌قرن‌های تاریخ‌ موسیقی ایران متفاوت است. نیم‌قرنی که در آن ایران و ایرانی بیشترین فراز و نشیب‌ها و تحول‌ها را تجربه کردند؛ در حالی که پیش از آن «ایران» و «ایرانی» مفهومی نداشت. بن مایه‌ی اصلی این تحولات را می‌توان در یک کلام «مدرن سازی» دانست. مدرن سازی‌ای که در پی اولین برخوردهای ایرانیان با جوامع غربی آغاز شد و دو انقلاب را در فاصله‌ی کم‌تر از یک قرن متولد ساخت. همچنان که تعداد رویداد های بزرگ در این دوران با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست (کشف حجاب، راه آهن، برق شهری، مخابرات، راه آهن، تشکیل وزارت خانه ها و ادارات دولتی، ملی شدن صنعت نفت،…)، تعداد هنرمندان، نویسندگان و اندیشمندان و محقّقان نیز بی سابقه بوده و خواهد بود. اما از میان ایشان عده ای بودند که در میان هیاهوی مدرن سازی و غرب‌گرایی، هویت اصلی فرهنگ و هنر ایرانی را نگاه داشته و جوهر آن را در رگان زندگی مدرن دمیدند. علی نقی وزیری یکی از مهم‌ترین این افراد بود که در زمینه موسیقی معتقد بود: «قدما می‌گفتند: هنر تقلید زندگی است و از روی آن نمونه می‌گیرد. اگر این منطق را اصل بگیریم، مسلماً با تغییرات زیادی که در زندگی ما در این ده سال اخیر حاصل گشته باید موسیقی ما نیز تغییر نماید». چندین سال بعد از وزیری حسین دهلوی در این جریان نقش مهمی را در حوزه‌ی موسیقی ایرانی ایفا کرد.

?

کودکی و تحصیل | حسین دهلوی

حسین دهلوی در 7 مهر 1306 در تهران به دنیا آمد. در آن سال چند کودک دیگر نیز به دنیا آمدند که بعدها در زمینه‌ی موسیقی و ادبیات نام‌دار شدند. بزرگانی همچون محمد تقی مسعودیه (موسیقی شناس و محقق)، محمود کریمی (آواز خوان و ردیف دان)، سیمین بهبهانی و هوشنگ ابتهاج. همچنین در آن سال ابولحسن صبا به دستور وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تأسیس کند؛ آهنگ‌های محلی‌ شمالی‌ای که از صبا می‌شناسیم ارمغان این دوران است. دو سال قبل از آن، دوران قاجار به پایان رسیده بود و رضاخان پهلوی، که خود محصول اندیشه‌ی حاکم بر فضای روشنفکری ایران بود، پادشاه ایران شده بود.

ویژگی اصلی حکومت رضا شاه «مدرن سازی» بود که خواستار مدرن سازی در تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایران بود. مدرن سازی در موسیقی ایرانی در دوران رضا شاه جریان هایی را در بر می‌گیرد که تلاش داشتند موسیقی ایرانی را به لحاظ محتوی از قالب‌های سنتی آن دور ساخته و به ساختار موسیقی کلاسیک اروپا نزدیک کنند. در این زمینه دو جریان به موازات هم شکل گرفت: یکی جریان غرب گرایان، که قائل بر حذف کامل موسیقی ایرانی و جایگزینی آن با موسیقی اروپایی بودند و دیگری جریان مدرن سازی که در حین حفظ، به دنبال اصلاح موسیقی ایرانی بوده و ایده ی این اصلاحات را از موسیقی کلاسیک اروپایی می گرفتند.

مهمترین سرمداران این دو گروه غلامحسین مین باشیان (غرب گرا) و علینقی وزیری (مدرن سازی) بودند که می‌توان آن‌ها را سمبل آن تفکرها دانست. همچنین غیر از بحث فنی موسیقی، منظور از مدرن سازی، تفکراتی نیز هستند که به دنبال تعریف جدید از جایگاه اجتماعی موسیقی و موسیقیدان در جامعه ایران به تقلید از جوامع غربی بودند. جدا از اینکه آیا از نظر فنی معتقد به تغییر قالب‌های سنتی موسیقی ایرانی بودند یا خیر. علاوه بر شک گیری جریان‌های فکر مدرن و غرب‌گرا، موسیقی ایرانی با ساختار و قالب موجودش در شرایط جدید اجتماعی ایران دچار سیر تحول طبیعی خود نیز شد. مدرن سازی در دوران رضا شاه قبل از آن‌که توسط سیاست‌های حکومتی اعمال شود توسط طبقه‌ی متوسط آغاز شده بود. این دسته از مدرن‌سازی در دو بخش آموزش موسیقی و گسترش رسانه‌ی صحنه اتفاق افتاد. نخستین جرقه‌ی مدرن سازی توسط طبقه‌ی متوسط، بازگشایی مدرسه‌ی آزاد موسیقی در سال 1302 (چند ماه پس از نخست وزیری رضا خان) در تهران توسط علی نقی وزیری بود. ابوالحسن صبا جزو اولین دانش آموزان این مدرسه بود. این مدرسه‌ی غیر رسمی اولین مدرسه‌ای بود که هم به آموزش موسیقی ایرانی و هم به آموزش موسیقی کلاسیک می‌پرداخت.

وزیری درآن سال یک انجمن موسیقی به نام «کلوپ موزیکال» تأسیس می‌کند که بسیاری از روشنفکران و ادبای آن دوران در آن عضویت داشتند. در این انجمن، علاوه برا اجرای موسیقی توسط ارکستر مدرسه‌ی موسیقی، وزیری به تبیین اندیشه‌های خود در مورد هنر و موسیقی نیز می‌پرداخت. با بررسی سخنان وزیری، متوجه تأثیر پذیری او از جریان‌های فکری‌ای که به دنبال مدرن ‌سازی به معنای گشایش جامعه به روی دنیای غرب درجامعه‌ی ایرن بود می‌شویم. وزیری درباره‌ی ضرورت مدرن سازی در موسیقی ایرانی این‌گونه می‌گوید:

«در صنایع ظریفه به طور کلی تغییر یکی از عوامل ترقی است، زیرا اگر تغییر حاصل نشود دچار رکود می‌شود. قدما می‌گفتند: هنر، تقلید زندگی است و از روی آن نمونه می‌گیرد. اگر این منطق را اصل بگیریم، مسلماً با تغییرات زیادی که در زندگی ما در این ده سال اخیر حاصل گشته باید موسیقی ما نیز کاملاً تغییر نماید».

وزیری در سخنرانی ای در سال 1303 وضعیت موسیقی ایرانی را تا پیش از تأسیس مدرسه‌اش این‌گونه شرح می‌دهد:

«موسیقی معاصر عبارت است از یک سلسله آهنگ‌های بازاری به عنوان پیش درآمد، تصنیف، رِنگ. و آواز را هم اشاره کردیم که یک طرز سوگواری است. این است که موسیقی ما منحصر شده است به تکرار همان خاطره‌های بدبختی و یک قسمت رنگ و تصنیف که کاملاً شهوانی وباعث فساد اخلاقی است (…) اساس موسیقی ایران خیلی محکم و و سیع است. اما همان‌طورکه یک بنّای ناشی ممکن است با داشتن مصالح خوب عمارت خیلی بدی بسازد، همان‌طور بنای موسیقی ایرانی در این اواخر ساخته شده است. چرا؟ به دلیل این‌که استادان ماهر تحصیل کرده – مخصوصاً در قرون اخیر که دنیا به سرعت رو به پیشرفت بوده – پیدا نکردیم که از این اساس محکم و مصالح مرغوب، بهترین استفاده را بنماید».

بر پایه‌ی همین تفکرات بود که موسیقی ارکسترال ایرانی کم کم قالب اصلی موسیقی ایرانی شد و آهنگسازان جسورانه دست به تصنیف موسیقی‌های نوآورانه زدند و به کلی رپرتوار نویی (غنی از همه‌ی فرم‌ها و ژانرهای موسیقی ایرانی) را رقم زدند. با تداوم این تفکر، موضوع ارکستر در ایران باعث به وجود آمدن تدریجی ذهنیت چند صدایی در موسیقی ایرانی شد. این ذهنیت با وزیری شروع شد و به وسیله‌ی دهلوی به اوج خود رسید (در ادامه، در این باره بیشتر خواهیم گفت. پس این زمان بگذار تا وقت دگر). در پی رواج پدیده‌ی ارکستر (چه متشکل از سازهای ایرانی، چه غربی و چه ترکیب هردو) بود که کنسرت رواج خاصی پیدا کرد که در ابتدا متشکل از دانش آموزان مدرسه موسیقی وزیری یا مدرسه‌ی موسیقی نظام بودند. این اولین مرحله ای بود که نوازنده‌ی موسیقی ایرانی جایگاهی متفاوت از گذشته‌ی خود در جامعه می‌یافت.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید