علی امیری‌فر
علی امیری‌فر
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

به لذت برای بقا نیاز داریم


این تیتر مطلبیه که جسیکا گروس برای نیویورک‌تایمز نوشته.




هفته قبل یه مجله‌ای، ایمیلی برام فرستاد که تیترش این بود: حتی کمی الکل می‌تونه به سلامتی‌تون آسیب بزنه. نویسنده بابت ضدحالی که میزنه عذر خواسته بود اما تاکید کرده بود که الکل می‌تونه قاتل شما باشه. نتیجه‌گیری این بود که کم کردن مقدار نوشیدن الکل، مساوی طول عمر بیشتر میشه. این خبر رو همون هفته‌ای در واقع خوندم که خبر دیگه‌ای سروصدای زیادی کرد؛ خبری که می‌گفت اجاق خونگی‌تون که با گاز طبیعی کار می‌کنه، قاتل شما خواهد بود چون متان تولید می‌کنه که یه گاز گلخانه‌ای خطرناکه و باعث آسب شدید به محیط زیست میشه، جدا از آسیبی که بابت استشمامش حس خواهید کرد. همینطور چنین مطلبی اخیرا در مورد خطرات کربوهیدرات‌های تصفیه‌شده (برنج سفید، سیب زمینی سفید، نون سفید، قند، ماکارونی بدون سبوس) خوندم که خوردنشون نباید به عادت تبدیل شه.

بعد از خوندم همه‌ی این هشدارها، حس کردم شاید دارن بزرگنمایی می‌کنن. نه که بخوام علم رو زیر سوال ببرم، نه که بگم پروپاگانداست. بعضی آدما مثل من، این هشدارها رو ته ذهنشون جدی می‌گیرن و اگر حس کنن موفق به رعایتشون نشدن، حس بدی به خودشون پیدا می‌کنن. چیزی که این بین کمتر مورد بحث دانشمندها و محققین قرار می‌گیره، اینه که لذت‌های ساده چه نقشی در زندگی ما بازی می‌کنن.

برای مثال آیا لذتی که از نوشیدن دو گیلاس شراب در یک‌ شب‌نشینی با دوستانمون به دست میاریم، ضررش رو جبران نمی‌کنه؟ آیا یک غذای چرب که برای خانواده‌تون پخت کردید، روانتون رو تغذیه نمی‌کنه حتی اگه کلسترول رو بالا ببره؟ ویراستار کارهام، علاقه زیادی به سیگار برگ داره و سالی یکی دو مرتبه باهاش یه سیگار می‌کشم - ولی به مادرم نگید.

قصد ندارم مصرف بی‌حساب الکل رو پیشنهاد کنم. یا هر روز هات‌داگ خوردن و نفس عمیق کشیدن مقابل اجاق گاز. با این حال برام سواله که اگه گاهی سوپرایگوی خودمون (فراخود، خودِ آرمانی) رو گاهی رها کنیم و در همه حال دنبال سلامتی کامل و طول عمر زیاد نباشیم، چی میشه.

تصمیم گرفتم با متخصصانی که در مورد لذت و شادی مطالعه می‌کنن تماس بگیرم و ببینم تحقیقات اونا به چه نتیجه‌ای رسیده. بدون تعارف بهم گفتن که برای زنده موندن به لذت بردن نیاز داریم. این جمله، عیناً چیزی بود که «مورتن کرینگلباخ» استاد علوم‌اعصاب دانشگاه آکسفورد بهم گفت. یه مرکز به اسم «شکوفایی انسان» راه انداختن. بهم گفت که ساختار مغز شماست که باعث میشه چیزی رو بخواید. این سیستم که انگار کارگردی مکانیکی داره، اینطور عمل می‌کنه: خواستن، دوست داشتن و سیری. توضیح داد که وقتی داشت باهام صحبت می‌کرد، دلش یه فنجون اسپرسو می‌خواست. مغزش روی لذتی که در آینده‌ی نزدیک از نوشیدن اسپرسو تجربه می‌کرد، متمرکز شده بود. به زودی اسپرسوش رو می‌نوشید و باعث شادی‌ای میشد که ادامه‌ی روزش رو می‌ساخت. اینطور مسئله رو جمع‌بندی کرد که شما یک لحظه‌ی شبیه به ارگاسم دارید و بعد می‌تونید به کارهای دیگه‌تون برسید. کینگلباخ، زندگی رو یه چرخه می‌بینه: شما باید بتونید لذت‌هاتون رو تغییر بدید نه که تعدیلشون کنید. شما در دوره‌های مختلف به لذات متفاوتی نیاز دارید.

دائما از یه رمان کوتاهی به اسم «ضیافت بابت - فیلمش رو سال 1987 دانمارکی‌ها ساختن» نقل‌قول میاره. ماجراش در مورد یک سری فرد زاهدمسلک بعد از خوردن یه وعده غذای دلپذیر و حِسیه که تجربه کردن. این تیکه رو عیناً میارم:

اتفاقی که در ادامه‌ی آن عصر رخ داد، هیچ تعریف دقیقی ندارد. هیچکدام از مهمان‌ها خاطره‌ی دقیقی نداشتند، تنها فکر می‌کردند با نوری آسمانی لبریز شده بودند، انگار هاله‌ای کوچک در یک درخشش باشکوه ترکیب شده باشد. پیرهایی که به ندرت صحبت می‌کردند، حالا انگار نعمت صحبت کردن را دریافت کرده باشند. گوش‌هایی که تقریباً ناشنوا شده بود، حالا کاملاً باز بودند. زمان انگار در ابدیت ادغام شده بود. تا مدت‌ها بعد از آن نیمه‌شب، پنجره‌های خانه مثل طلا می‌درخشیدند و آوازی طلاگونه در سرمای زمستان جاری می‌شد.

کرینگلباخ ادامه داد که به عنوان انسان، اگر لذت رو تجربه نکنیم یا بیش از حد تجربه‌ش کنیم به مشکل می‌خوریم. ناتوانی تجربه‌ی لذت، می‌تونه با چند بیماری روانی همراه شه. از وابستگی به کافئین مثال زد. اگه به قهوه معتاد شید و ازش بیش از حد بنوشید، دیگه اون لذت رو نمی‌گیرید و همینطور حتی وقتی بهش می‌رسید، از فکرش بیرون نمیاید. تمام وقت به قهوه فکر می‌کنید، زندگی رو از خودتون سلب می‌کنید و وارد یک حلقه‌ی ناهنجار میشید. چیزی که روش مدت‌ها کار کرده بود، توصیه‌ی چیزی به اسم «لذت معنادار» بود. برای مثال نوشیدن الکل باعث حسی از شکوفایی در انسان نمیشه و نوشیدن در تنهایی بی‌معنیه. زیاده‌روی در نوشیدن می‌تونه بسیار مضر باشه اما برای برخی افراد، نوشیدن الکل می‌تونه ارتباط اجتماعی رو تسهیل کنه و باعث کاهش اضطراب بشه. به عنوان مثال به گردهمایی Pub Choir (بخونید در موردش، جالبه، تو دوره‌ی کرونا تو استرالیا راه افتاد) اشاره کرد. یه گروه بزرگ غریبه‌به‌هم، که دور هم جمع میشن تا یک هارمونی سه بخشی رو یاد بگیرن: موسیقی، کمدی و آبجوسازی دوشادوش هم.

«سونیا لیوبومیرسکی» استاد روان‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا، کتابی به اسم «چگونگیِ خوشبختی» نوشته که توش توضیح میده استفاده از موادی که طبق هیچ معیاری سالم نیست هم می‌تونه باعث ایجاد موجی از احساسات مثبت در ما بشه. افراد شاد، احساسات مثبت بیشتری رو حس می‌کنن و مادامی که آسیبی طولانی و بزرگ در کار نباشه، استفاده از چیزی که برامون لذت‌بخشه، می‌تونه نتیجه‌ی مثبتی داشته باشه.

با ازکیل امانوئل معاون پژوهشی ابتکارات جهانی و استاد اخلاق پزشکی صحبت کردم. بهم گفت شش فرمان سلامتی وجود داره که اطمینان کامل ازشون وجود داره: رژیم غذایی سالم (رژیم مدیترانه‌ای رو توصیه کرد)، ورزش (نه حالا آمادگی پیدا کردن برای ماراتن، انقدری که ضربان قلب رو بالا ببرید)، سیگار نکشیدن، بستن کمربند ایمنی، خوابیدن و معاشرت کردن. جز این موارد، در بسیاری زمینه‌های شخصی تاثیرِ دقیقِ چیزها بر هر سلامت بلندمدت فرد محل بحثه. برای مثال ممکنه هفت ساعت خوابیدن برای فردی کافی باشه و کسی دیگه بدون هشت ساعت خوابیدن، کارایی نداشته باشه. اعتدال رو به عنوان یک اصل کار توصیه کرد. اگه نوشیدن گهگاه الکل باعث میشه زندگی کاملتری داشته باشید، ارزشش رو داره. همین چند روز پیش «خواهر آندره» راهبه‌ی 118 ساله بالاخره جونش رو از دست داد؛ وقتی زنده بود، ازش در مورد بررنامه‌ی غذاییش سوال کرده بودن و گفته بود هر روز یک گیلاس شراب می‌نوشه. امانوئل اضافه کرد همین صحبت رو با برادرم دارم؛ کارهای دیوانه‌واری انجام میده. یه روز میگه وگان شدم، یه روز میگه از این به بعد شب‌بیداری تعطیله و چیزهایی مثل این. میگه این کارها به عمرم اضافه میکنه. ازش می‌پرسم چند ماه تا حالا اضافه شده؟ اضافه بشه هم به انتهای عمرت اضافه میشه و فرقی در امروزت نداره.

روزهایی هست که دلم یه ساندویچ بیکن، تخم‌مرغ و پنیر پیتزا می‌خواد. جایگزینی برای این لذت خاص پیدا نکردم. می‌دونم که گوشتِ فرآوری شده برام خوب نیست، با این حال لذتی که از خوردنش حس می‌کنم به نظرم ارزشش رو داره. شاید باعث شه چند ماهی مثلا از نود سالگیم کم کنه، اگه به اونجا برسم. اگه به نود سالگی برسم خوشحال میشم اما این باعث نمیشه که یه شادی تمام‌وکمال رو از سال چهلم زندگیم دریغ کنم.




صفحه‌ای در تلگرام دارم که خوشحال میشم فالو کنید. آقا معلم.

طول عمررژیم غذاییشادیلذتشراب
در چهارمین دهه‌ی زندگی. نوشتم، خیلی جاها نوشتم. ترجمه و چیزهای دیگه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید