امروز ۷ نیم بلند شدم یه مروری کردم به لغات های لول uc6 ترم اخر کتاب تاچ استون ۴ اماده رفتن شدم که مامانم تو گروه کلاس قران خوند که فرح فوت شده مطلب طوری بود که اولش متوجه نمیشدی ولی بعد فهمیدیم من که اول فکر کردم شوهرش مرده،سه سال جنگید سه سالی که همه بی خبر بودن و سال چهارم رفت واقعا انتظار نداشتم یا بهتره بگم انتظار نداشتیم?? تازگیا فهمیدیم که مریضی بد داره همون که نمیخوام اسمش بیارم از نوع بدخیمش، فرح یه خانم تپل و سفید و سرحال بود که همه دوسش داشتن،توی جونی شوهر خوشتیپ و مهندسشو توی تصادف از دست میده و یدونه دخترشو خانواده شوهرش میبره و عموی دخترش نمیزارع که بچشو ببینه تا اینکه با یکی از مرد های فامیل ما ازدواج میکنه و...
میدونی چرا انتظار نداشتیم بمیره؟
میدونی چرا خیلی امیدوار بودیم سلامتیشو بدست بیاره میدونی چیه خیلی امیدوار بودیم تمام ادم های هیئت مسجد روستامون امیدوار بودن و خیلیم براش دعا کردیم حتی جاریش،خیلی حرفه جاریت برات دعا کنه،توی سفره صلوات چقدر دعا کردیم و صلوات فرستادیم من خودم وقتی ظرف های شام هیئت رو میشستم دعاش میکردم همه خانم ها براش دعا میکردن روز عاشورا بود که جاریش گفت تونسته وایسه سرپا? تمام بدنم مور مور شد گفت آقا امام حسین ع شفاش داد و به زودی خوب میشه،تعریف نباشه ولی مردم روستای ما واقعا مردم بی شیله پیله و سادهای هستن خیلییی ساده و فوقالعاده مهربون، الان که دارم اینا رو مینویسم نمیدونم احساس منه یا نه واقعا وجود داره زمینه میلرزه دیوار صدا میده از وقتی که چند ماه پیش زلزله اومد هر وقت دراز میکشم احساس میکنم زمین میلرزه و الانه که اوار خراب شه سرم و بمیرم راستش میترسم از اینکه برم اون دنیا و مجازات شم و برم جهنم، از روز عاشوار که تا امروز خبر رسید دیشب فوت کرده توی مسیر که سوار تاکسی بودم برسم کلاس زبانم براش اشک ریختم ما خیلی امیدوار بودیم ولی انگار قسمت نبود تو این دنیا بمونه شاید سر پا شدنش ۷ روز قبل فوتش یه نشونه بود برای دعا های ما
تو محرم عکسشو دیدم یه خانم سبزه رو که ابروهاش رو با مداد کشیده بود یه لبخند زورکی رو لباش ببین مریضی باهاش چکار کرده بود از اون خانم سفید و خوشگل که همیشه لبخند داشت و همیشه با لبخند تو ذهنمون به یاد میاد. اگه ازم بپرسی چه نسبتی داری باهاش واقعا نمیدونم چه نسبتی دارم فقط میدونم تو عروسیا میدیدمش و اینکه زنعموی دوست فامیلی هستش، این سومین شخص توی زندگی منه که سرطان ازمون گرفتش اول پدربزرگم دوم دوست داییم و حالا زنعموی دوستمو
نمیدونم چرا یهوی این عنوان به ذهنم رسید و نوشتمش.
اگه میتونی یه حمد یا صلوات براش بده??
?
01.5.22