خیلی حس خوبی وقتی بتونی هر روز ساعت 6 از خواب بیدار بشی.امروز کارای زیادی داشتم باید انجام می دادم اما نرسیدم به اتمام برنامه که شب قبل چیده بودم.
سه شنبه و شنبه ها کلاس زبان دارم البته اینجاست که باید بگم این ترقی رفتن به کلاس زبان و هم مدیون استاد پور کریمی هستم.نمی دونم قبلاً بحث کرده بودم در موردش یا نه.من زمان راهنمایی تا دبیرستان، تو یکی از بهترین زبانسراهای شهرمون آکسفورد زبان خوندم هرچند اون زمان به اسرار خانواده می رفتم و علاقه نداشتم درس هام هر روز سنگین تر و سخت تر میشدن و یه دختر پشت کنکوری استرسی هم بودم ، سطح زبانم هم بالا می رفت و احساس میکردم هر روز دارم زیادتر تو این باتلاق گیر می کنم هر جوری شد زبان و با هزار بهانه ول کردم و نشستم کنکور خوندم.
اما جالب اینجا است می تونم بگم بعد از 4 یا 5 سال به زبان علاقه پیدا کردم و شروع کردم و امروز هم قرار بود یکی از جلسات هیجان انگیز کلاسمون باشه و بعد از 8 جلسه به انگلیسی صحبت کنیم به قول استاد زبانمون جلسه سپکینگ بود اما برای استاد کاری پیش اومد و جلسه به فردا یعنی چهارشنبه موکول شد اما تمرین کردم و چندین بار مرور کردم خیلی حس عجیب انگلیسی بلد باشی.
اینجا است که می خواستم کارای تولید محتوا و کارکردن تو سایت خودم و از همه مهم تر استارت یه آموزش جدید و امروز بزنم اما باید می رفتم باغ و به پدرم کمک می کردم.یه جورای میتونم بگم چون دختر بزرگ خونه هستم باید مثل یه آچار فرانسه خیلی از کارا و انجام بدم و دنبال خواسته های خودمم هم برم.اما مطمئنم که آخر هفته شلوغ و پر فعالیتی خواهم داشت.