ویرگول
ورودثبت نام
منیره سادات حسینی
منیره سادات حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

اسب‌هایِ فرار...

✍ من فوبیای از دست دادنِ تو رو دارم. من می‌ترسم تشویش‌های این دنیا، منو به کسی که نیستم تبدیل کنه ؛ من آدمِ بدونِ تو نفس کشیدن نیستم. نکنه از تو، راهِ برگشتی داشته باشم...!نکنه اسب‌هایی برای فرارم، یه گوشه قایم کرده باشم؛ بهانه‌هایی که پای رفتنم می‌شَن رو، از هر مدلی که هستن، خودت ازم بگیر...?

پ‌ن: عبدالله ضحاک مشرقی تاظهرعاشورا در رکاب امام حسین(ع) جنگید، اما وقتی کار سخت شد، گفت: من میخواهم بروم. امام پرسید: چطور میخواهی ازین مهلکه فرار کنی؟ گفت: یک اسب تندرو در یک خیمه پنهان کرده‌ام.

ترسفوبیاامام حسینامام زمانپل
فلسفه‌ی بودنِ من، نوشتن برای توست...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید