یه وقتایی میشه که آدم از کارش ،ازخودش،از زندگی خسته میشه میخواد قید همه چیزو بزنه خودشو خلاص کنه زندگی براش مثل یه بشکه قیره که تو اون نمیتونه هیچ کاری کنه یه اسارت احمقانه .
اما یه چن ساعت که میگذره آدم دوباره به زندگی برمیگرده شروع به کار میکنه با این و اون حرف میزنه ،غذا میخوره و....