بهار
بهار
خواندن ۹ دقیقه·۱۰ ساعت پیش

پدر مادر ها و نوجوان ها بخوانند

پدر ها و مادر ها بخوانند ...

اگر پدر یا مادری هستی که رابطه خوبی با فرزند نوجوانت نداری ...؟

اگه نوجوانی اما باپدرو مادرت هروقت

صحبت میکنی

حرفِت میشه ؟

وهیچ جوره نمیتونین باهم کنار بیاین ...

این پست برای شماست

در غیر اینصورت به کار شما نمی آید ....


داستان :

سیمین دوست زمان مدرسه ام بود

او می گفت مادرم همیشه گله میکند

و میگوید سیمین توچرا آنطور که با معلم و دوستت

صحبت میکنی بامن صحبت نمی کنی ؟

سیمین می گفت خودم مونده بودم جوابشو چی بدم ؟

وقتی از مدرسه میام خونه تا سلام میکنم

بهم میگه

چرا صحبت نمیکنی ؟

مگه لالی ؟

میشینم پای سفره ...

غذا رو میکِشه ...

بعد میگه که من بهت میگم کجا بودی دیروز بادوستت؟

چیزی نمیگم دوباره میگه ...

وای ی ی کلافه شدم از دستت سیمین...

کلی کار سرم ریخته

نه ظرف میشوری ..

نه سفره جمع میکنی ...

تا حرفی میشه ..

درس دارم

میخوام بخونم ...

خوب شاگرد اولی که شاگرد اولی بمنچه ...

کمک نمیکنی ...

سیمین میگفت من سر سفره میمونم چی بگم ...

واقعا ...

غذا مو میخورم

ظرف هارو بشورم ...

اونطوری نه ...

اون قابلمه رو دست نزن ...

بلد نیستی ظرف بشوری سیمین ...

الآن میندازی میشکنی ..

میرم تو اتاقم ...

وقتی میخوام کیک بپزم

تا وسایل رو برمیدارم مثلا شیر یا آرد یا ....

ده بارمیگه

کیک دفعه قبلت بی مزه بود

مزه آب میداد

ولی من کیک و تا ته درست میکنم

کیک خوشمزه ای میشه

خودشم همشو میخوره

اما دفعه بعد که میخوام کیک بپزم

همون کیک مزه آب و دوباره تکرار میکنه ...

جوابشو هیچی نمیدم


میمونم چی کار کنم ؟

باهاش مثل خودش صحبت کنم

دعوایی راه می اندازه اون سرش ناپیدا

سه ساعت طول میکشه

سر یه موضوع کوچیک ...

به داییت زنگ میزنم

آدمت کنه

احترام سرت نمیشه

نه حرف گوش میدی

نه درست کار میکنی

همه حرف های خوبتم برا دوستا و معلمت داری

باشه میام مدرسه

بگم همون معلمت

آدمت کنه ...

سر بهانه های الکی

گیرمیده ...

فردای اون روز یا گاهی که

اخماش باز میشه و باهاش خوبم

مثلا باهم بازی میکنیم

راجب فیلمی که دیدیم صحبت میکنیم

و بهمون خوش میگذره ...

اما و قتی اخماش توهمه هیچچی نمیشناسه

از یه جا دیگه دلش پره

سر من خالی می کنه ..

این اخلاقشو هیچ وقت عوض نمی کنه ...

گیییر میده خیییلی

به همه چی ...

حتی بهش مستقیمم گفتم

مامان جان این رفتار غلطه

مسخرم کرد

گفت تو هیچی نمیفهمی

من به سیمین گفتم

ببین سیمین جان ...

حرف شما درسته ..

مادرت بلد نیست

روابط عمومی ضعیفی داره

سن وسالی ازش گذشته

و نمیشه تغییر کنه ...

اون هیچ وقت تغییر نمیکنه ..

پس بی خیال تغییرش شو ..

تو اینجور موارد فقط میشه صبر کرد و توکل به خدا

ی مهربون ...

اینجور

رفتار هافقط باعث اتصال آدم به خدا میشه

تا اون موضوع بگذره ...

زندگی ذاتش گذشتنه

هیچ شبی پابرجا نبوده

هیچ صبحی هم تاابد نمونده ...

به رفتار های خوب مادرت فکرکن سیمین خانم

بالاخره یکی دوتا رفتار خوب پیدا میشه ...

اون لحظه هایی هم میاد که اخماش توهم نیست بالاخره...

تو اینجور مواقع که اخماش توهمه

دهن به دهن باهاش نذار ....

بی توجهی کن ..

مثلا آواز بخون ...

کار خودتو بکن ..

چون میدونی اگه مثل خودش برخورد کنی

اوضاع بدتر میشه ..

دعوا میشه ...

اون قاعدتا سر همین موضوع الکی

که خییلی پیش پا افتادس

داستان دعوایی به اندازه سه چهار ساعت درست میکنه ...

و اینجا همون سکوت و بی محلی راه گشاست

موضوع اینجوری با سکوت و بی محلی

نهایت ۵ دقیقه ای تموم میشه

خودش میگه

خودش میشنوه و تموم

تصور کن داره با خودش حرف میزنه

یا بلند بلند کتاب میخونه که یکی از شخصیتاش اتفاقا

سیمینه

یاداره پشت گوشی تلفن

راجب فیلم و سریالی صحبت میکنه

که از قضا اسم شخصیت اونم سیمینه...

توکلت به خدا باشه

اینو بدون

که اون خدایی که تورو توشکمش قرار داده

فکر همه چی رو کرده

میدونسته

یه انسان صبور و مستحکم و باایمان قراره از تواین

شکم بیاد بیرون ..

این تضاد رو قرار داده تا از شما

یه انسان خوش رفتار

قوی مستحکم و با اراده و مستقل بسازه

قوی و مستحکم کارت رو انجام بده

مطمئن باش هیچی نمیشه ...

تا الآن هیچی نشده

از این به بعدهم هیچی نمیشه ..

چون خدا مراقبته همیشه و همه جا ...

وقتایی که عصبانیه

کار نداری

دور و برش نباش ...

تو اتاق کار های خودتو بکن ..

وقتی هم کار داری روِش بالا رو انجام بده



صحبت با پدر و مادرها ی عزیز

که با فرزند نوجوونشون اختلاف دارند ..


دوست عزیز پدر و مادر ...

زمان اینکه

من بچه رو تربیت کنم...

نصیحتش کنم...

گذشته ...

فرزند شما

انسانه

یعنی عین خود شماست ...

اگر شما رفتار خوبی داری

ودق و دلی محل کارتو سرش خالی نمیکنی

الکی عصبانی نمیشی

تو رفتارت آرامش داری ...

کلا آدم آرومی هستی

خیلی سخت عصبانی میشی ..

پرخاش نمیکنی

فحاشی نمیکنی ..

خود به خود فرزند شما رفتارشما رو میبینه خوشش میاد یاد میگیره ...


بدون هیچ دردسری

رفتار شما الگو

برای فرزند شما میشه

بدون اینکه یک کلام راجب تربیت بخوای صحبت کنی

یا نصیحت کنی

یا....

نترسین آرامش تون باعث نمیشه فرزندتون

با پولاتون ولخرجی کنه ...

بلکه این آرامش باعث میشه

فرزند شما خودش پولسازی کنه

و مستقل بشه ...

داشتن آرامش اول به نفع خودشماست...

تا فرزندتون ...

فرزند خودتون رو تربیت نکنید

نگین چی درسته چی غلط ...

این کارو بکن

اون کارو نکن ...

عیب نداره بزارین خراب کنه ...

اینو بدونین

همه درستای دنیا

از خرابکاری بوجود اومده ...

فرزندتون رو با دوستش مقایسه نکنین

اون یه آدم مجزاست

بسیار بسیار متفاوته نسبت به دوستش...

حتی خیییلی متفاوته

نسبت به خواهر یا برادرش چه برسه به دوستش ..

دوستش یه سری چیزا دوست داره

اون یه سری چیزا ی دیگه دوست داره...

پس مقایسه درست نیست وقتی دنیاهای

بسیار متفاوتی دارند


فرزند شما خودشه و متفاوته

و اتفاقاهمینِ دنیاهم قشنگه

هیچ وقت آفتابگردون مثل رُز نیست

نبوده نبایدم باشه

هیچ وقت موز مثل انار نیست

بله هردوشون میوه اند

هردوشون گل اند

ولی خیییلی باهم متفاوتند موز کجا و انار کجا؟


همین تفاوت تو انسانها هم هست ..

هردو انسان اند بله

ولی خیییلی متفاوتند ....

حتی ژن های سلول هاشون باهم متفاوته ....

اگر میخواین فرزند خوبی داشته باشین

اول باید خودتون رفتار خوبی داشته باشین

اولم باخودتون

این موضوع هم زمانی شروع میشه ...

که شما با خودتون خوب باشین

وقتی باخودتون خوب باشین

امکان نداره با دیگری پرخاش کنین ...

چون به خودتون و آرامش تون ارزش قائلین

به خودتون محبت کنین ..

از کارهایی که در طول روز میکنین شروع کنین

از خودتون تشکر کنین

شما نیاز نیست

زحمت بکشین

کسی رو تربیت کنین

خیلی ساده رفتارشما رو بچه میبینه و درک میکنه ...

و انجام میده ...

به سادگی...

از کوچکترین کارهاش تشکر کنین ..

امکان نداره

شما بگین خوش اخلاق باش ..

اما خودتون بدرفتار باشین

بچه خوش رفتار شه.....

این حرف اثر نمیکنه

بلکه تضاد ذهنی بوجود میاره ...

اگر یک خانواده خوب میخواین

اول با خودتون مهربون باشین

خودبه خود حرف های شما بوی مهربونی پیدا میکنه

ناشکری نکنین ...

خدایا این چه بچه هاییکه به من دادی ؟

خانم چرا اینجوری تربیتشون کردی ؟

همش زیر سرتوئه....

حرفم و گوش نمیکنه ...

این چه وضعشه...

این بچه ها گل های خوشبوی خداست

شما بلد نیستین آب بدین ،نور بدین ،خاک بدین

خوب غنچه برای شما بسته میشه ..

طبیعی هم هست

یه غذا هم اگه بلد نباشین بپزین

بد مزه میشه ...

به سادگی صحبت رو برعکس کنین :

خدایا شکرت مثلا سیمین جان از مدرسه که اومد بهم سلام کرد ...

خدایا شکرت سیمین روابط خوبی با معلمش داره

خدایا شکرت سیمین دختر درس خونیه ...

ببینین

چه قد روابط عوض میشه ..

زندگی مهارته دوست من ..

مهارتم یادگرفتنیه

با زور زدن حل نمیشه (این کارو بکن ،اون کارو نکن

پسر فلانی رو ببین نصفه توئه )این زور زدنه ...

بادخترت یا پسرت دوستی کن ...

آشپزخونه امروز مال شما ...

سر آشپز سیمین خانم ..

ببین دسته گل نمیشه آشپزخونه ...


خودت رفتار خوب باهاش نداری

توقع داری دخترت یا پسرت رفتار خوب داشته باشه

آخه چه طور ممکنه؟



بعد زورهم میکنی باهات خوب حرف بزنه ...


امکان نداره


احترامه که، احترام میاره ..

دوست من...



برعکس کن خودتو بزار جای اون ...

فهم و شعور داره اون بچه

حتی اگه شش ماهه باشه ..

در کنار دوستش ،دستوری باهاش صحبت نمیشه

باملایمت با دوستی با حس خوب با لذت باشادی برخورد میشه ...

احساس راحتی میکنه ...


که تمایل داره بیشتر وقتشو

جای خونه

اونجا باشه ...


اذیت میشی با معلمش روابط بهتری داره اونوقت؟ ...


بعد میگی معلمتم هیچی نمیفهمه ...

نه دوست عزیز

معلمش شعور انسانی رو میفهمه ...


خودشو دوست داره


که بی احترامی رو دوست نداره ..

نه به خودش بی احترامی میکنه

نه به دانش آموزش سیمین...


نه عزیز نگاه به رفتار خودت بکن یه دقیقه ...

زور میزنی

برای توجه ...

محبت ..

احترام ...


ولی نمیدونی دوست من

جنس محبت و توجه و احترام

دادنیه ..

گرفتنی نیست ..



نگاه بالا به پایین رو بزار کنار ..

نگاه در کنار هم بودن رو جایگزین کن...

ببین خونه قشنگ نمیشه ..

ببین بوی گُل نمیگیره ...



فرزند شما متفاوت از شماست

بایدم متفاوت باشه

چون شما و همسرتون هم باهم متفاوتین

طبیعیه که فرزند

انسان متفاوتی باشه ...



علایقش متفاوت باشه

سبک زندگیش متفاوت باشه

به تفاوتش ارزش قائل باش ...

قشنگی تو همین تفاوته ...

یه جنگل اگه همه گیاه هاو درخت ها عین هم باشن

جذابیتش کمتره

این تفاوته که جنگل رو جذاب تر میکنه...



کلام آخر

برای نوجوان ها:

همیشه انسان های بدرفتار

در کنار انسان های خوش رفتار قرار میگیرند

تا آنها را به خدا متصل کنند ...

اما نکته اینجاست که ...

انسان های بدرفتار فقط باید خودشون بخوان

تاتبدیل به انسانهای خوش رفتار بشن ...

از دست هیچ کس کاری بر نمیاد ...

دنبال تغییر نباشین...

نصف دعوای پدر مادرا درزمان نوجوانی همین

موضوع بالاست ....

میخوام تربیتت کنم...

میخوام اخلاق یادت بدم ...

ولی خودشون هیچ اخلاقی ندارن متاسفانه...

آخه چه طور ممکنه

اخلاق نداشته باشی

بعد بخوای اخلاق یاد بدی ؟

دوستان عزیز

امیدوارم اینجا تاحدودی راه حل رفع این دعوا ها رو متوجه

شده باشین...

واین پست وراهکاراش

براتون مفید بوده باشه

انجام دادن خیلی مهم تر از حرف زدنه


دوست عزیزم ...

توجه بچه ها به رفتاره

نه حرف ...

بچه ها مخصوصا نوجوان ها

گل هایی خوشبو هستند

چه دختر باشند

چه پسر باشند

امیدوارم این گل های خوشبو

ازاین به بعد مبارک خونه شما باشه

و فضای خونتون از حضورشون عطرآگین باشه ...







بی توجهیدختر پسرروابط عمومیپدر مادررفتار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید