بهار·۴ روز پیشهم اتاقی...صدای باد می آمد و از پنجره هو هو میکرد و پرده تکان می خورد ماهی داخل تنگ کنار پنجره بازی می کرد...مهشید روی تخت آرام خواب بود ...که نا گهان…
بهار·۱۷ روز پیشدر اداره ...بیتا دختر شوخ طبعی بود و به تازگی کارمند یک اداره شده بود ...کارها و وظایف خودش رو به خوبی انجام میداد و حسابی جا وا کرده بود ...و جواب مرا…
بهار·۱۹ روز پیشپرتگاهگری پزشک ماهری بود برای تفریح راهی دهی خوش آب و هوا شد در میان ده می چرخید و لای گل ها و پروانه ها نفس می کشید ..بعد از تفریح حسابی سری به…
بهار·۲۳ روز پیشجوجهزندگی مانند جویبار جاریست ...به زیبایی بی نهایت ..لحظاتی که چشمانت را میبندی و خواب دامنش را روی چشمانت پهن می کند و قطره قطره نیلوفر آرامش…
بهار·۱ ماه پیشماهیبهار خانمی در یک شهر بندری بود شهری در آنطرف صخره ها ی ساحل ....اومشغول ماهیگیری از دریابود ...ماهی هارا به بازار می برد و می فروخت ...شغل…
بهار·۱ ماه پیشکم خردهامتاسفانه ،انسان ها ی کم خِرَد ، همه جا وجود دارند ..انسان هایی که اگر حواست نباشد وقت و ذهن و فکر و زندگی ات را به نابودی می کشانند ..مشخص…
بهار·۱ ماه پیشدانش آموز شجاعتهمینه دختر منظمی بود و بسیار مودب و خوش اخلاق و خنده رو ...و عاشق کتاب و علم و دانش...هوا بارانی بود و او از مدرسه به خانه می آمد فردای آن…