شعریک:
بامداد نوشتن ما راپاک شدیم
بادستانِ ظلم وستم خاک شدیم
ازمکتب و علم و ادب گفتیم لیک
بی مکتب و علم و ادب بالزاک شدیم!
شعردو:
این سطرِپرازخون به رگ نمیرسد
جاماندهی یک حرف به برگ نمیرسد!
با این که زندگی زیبا میدَوَد
خوب است که بدانیم به مرگ نمیرسد!
شعرسه:
من وخردادِکلمات و این پینوشت
پاییزسرگذشتِ ما را با مدادسرشت!
خواستم که اسفندِ جملات را زندهکنم
دیدم که سرنوشت را از سرباید نوشت!