به قلم: عابدین پاپی(آرام)
پروپاگاندا به انگلیسی (propaganda)به معنی تبلیغات سیاسی و جوسازی است . به گونه ای از ارتباط اطلاق میشود که درآن اطلاعات هماهنگ و جهت داری درجهتِ بسیج و همگرایی افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی صورت میپذیرد. تبلیغات سیاسی شکل و صورتی از ارتباط محسوب می شود که هدف و جامعه ی هدف آن تأثیر برگرایش یک جمع یا جماعت همسو با موضوع و دلیل دلخواه مبلغ سیاسی است . تبلیغ کردن یک موضوع یا یک شخص از دو جنبه ی برخوردار است . نخست جنبه ی سیاسی است که به دو بخش تقسیم می شود. یکی جنبه ی مثبت و کارآمد است که با مؤلفه های واقعی آن موضوع یا شخص کلاف خورده است . به دیگر بیان، هر آنچه که درباره ی آن موضوع یا شخص تبلیغ میشود واقعیت و صحت کامل دارد و دو دیگر، تبلیغات منفی و غیر واقعی است که این تبلیغات جنبه ی شعاری وکاذب دارند و بیشتر فردِ مُبلغ به دنبالِ قانع کردن اذهان عمومی مبنی بر واقعی بودن این تبلیغات است و تقریبن فردِ مُبلغ با ابزار قدرت و امکاناتی که در اختیار دارد به دنبالِ استحاله کردن اذهانِ عمومی و همراهی نمودنِ این اذهان به نفع جامعه ی هدفِ خویش است . جنبه ی دیگر فرهنگی و اجتماعی است . در این حالت مبلغ تلاش بر آن دارد تا که با ارائه ی شعارهایی فرهنگی و اجتماعی اذهانِ عموم و خاص را به سمت خود هدایت نماید. ابزار این نوع تبلیغ اغلب مؤلفه های ادبی و فرهنگی است و از اشخاص هنری و ادبی هم در جهتِ نیل به مقاصد سیاسی خویش استفاده می کنند. تبلیغات می تواند عمومی باشد یا خصوصی که درهردو شرایط فردِ مبلغ برای رشد و بالندگی کارِ خویش ازافراد ِ حقیقی و حقوقی جامعه به انحای گوناگون استفاده می کند. مدل های تبلیغاتی خود را در انحاء و اشکال متفاوتی درجهان امروز نشان می دهند به طوری که تأثیر آن ها در تشدید ظواهری زیبا مشهود است و این روند از مهم ترین راهکارهای افراد سیاسی درجهت تکامل مقاصد خویش تلقی میشود. مبلغ سیاسی چه از حیثِ ظاهرافرادو چه از لحاظِ فکرِ افراد برای رسیدن به جامعه ی هدف خود مُستفاد میشود. پروپاگاندا برخلاف تهیه ی اطلاعات غیر جانبدارانه ، در اصلی ترین معنای خود، دادنِ اطلاعات با هدفِ تأثیرات جهت دار بر مخاطب است . در این راستا بانیانِ کار اغلب اوقات، واقعیّاتی را به طور گزینشی بیان و بازنمایی میکنند که ممکن است دراصل این واقعیّات کذب و دروغین باشد و حتی برگوینده هم احتمال میرود نادرستی آن مبرهن باشد ولی گوینده جوری این مسائل را به مخاطب تزریق میکند که مخاطب به هیجان و وجد و احساس می آید و این نوع رفتار تبلیغاتی را درخود آگاه خویش میپذیرد. مبلغ برای جذب روح و روان عموم از کاربست هایی استفاده میکند که با سلایق فکری و علایق رفتاری مخاطب عجین شده اند. بازی با روح و روانِ عموم با بهره گیری ازمؤلفه های رفتاری خودِ عموم از مهم ترین حربه های مبلغان است . پروپاگاندا یا جوسازی ریشه در تاریخ کلیسای کاتولیک دارد به طوری که در سالِ 1622 باب اوربان هشتم برای ترویج مسیحیت ، درمناطق غیر مسیحی جهان گردهمایی تبلیغاتی به راه انداخت که درآن زمان کاتولیک ها این کار را نوعی از آموزش بر میشمردند.درجنگ جهانی اول نیز طرفین از این روش برای تأثیر گذاری مثبت بر روی نیروهای خود استفاده می کردند و درجنگ جهانی دوم این مهم بسط بیشتری یافت به گونه ای که نه تنها جنگ بمب ها و گلوله ها مطرح شد بلکه جنگ کلمات و تبلیغات هم به اوج خود رسید. تهاجم تبلیغاتی نازی ها ابتدا توسط آدولف هیتلر در کتابِ:«نبرد من» مطرح شد و من بعد به وسیله ی گوبلس و وزارت تبلیغات او اجرا شد. فتیشیسم به انگلیسی fetishismبه معنی شیء باوری و شیء پرستی است و البته درابعادی هم به معنای رخ پرستی و بدن پرستی است که این رخ پرستی و بدن پرستی درجامعه امروز بیشتر باب شده است . فتیشیسم به معنای اعتقاد و باور راسخ به وجودِ نیروی فوق طبیعی در برخی اشیاء طبیعی ( موجود در طبیعت) و مصنوع( دست ساخت انسان) است . یعنی درقدیم الایام اعتقاد برآن داشته اند که در برخی از اشیاء طبیعی یک نیروی خارق العاده وشگفت برانگیزی وجود دارد که آن نیرو به عنوان ِکهن الگو ی ما در زندگی ایفای نقش میکند واغلب مطالبات اجتماعی و فکری ما را همین نیرو درطبیعت رقم میزند . نیرویی که به طورِ ناخودآگاه تلاش برآن دارد تا که به خودآگاه ما کمک کند. یک نیروی هدایت گرکه به ما رشد و بالندگی فکری و اجتماعی میدهد. ریشه و منشأ اصطلاح فتیشیسم مربوطِ به قرن 18 میلادی است که سیاحان و دریانوردان پرتغالی درآفریقا متوجه شدند بومیان آفریقایی برای بعضی اشیاء مانند درخت، ماهی، گیاه، سنگ، پنجه ی مرده بعضی جانوران، چوب خشک، مو و ناخن، نیرویی جادویی قائل هستند و آن ها را تقدیس میکنند و دررفع مشکلات وگرفتاری های خود از آن ها استمداد می طلبند . فتیشیسم به مرور زمان دچار پوست اندازی شده به طوری که امروزه دراشکال و ابعاد متفاوتی خود را در جامعه نشان میدهد. بنابراین دراین گفتار دو پرسش را میتوان به شرح ذیل مطرح کرد:
1- پروپاگاندا و فتیشیسم و مقوله ی به نام تأثیر و تأثر: پنداشت این است که فتیشیسم خود عاملی است که درتشدید پروپاگاندا تأثیر مستقیم دارد. به دیگر بیان، شی ء پرستی و رخ ستایی از عمده مؤلفه هایی محسوب میشوند که مسیر جوسازی و تبلیغاتِ سیاسی را هموارتر میکنند. رابطه ی این دو یک رابطه ی دو سویه است . از این جهت که جامعه وقتی به سمت و سوی تبلیغات سیاسی هدایت می شود در واقع راهِ فعالیت فتیشیسم را هم مهیا می کند . شی ء باوری و رخ ستایی دو عاملِ مهم اند که درجامعه ی دیروز و امروز جایگاهی درخور توجه و متداول دارند . درجهانِ امروز اغلبِ مدل های اجتماعی خود عاملی است که بابِ تبلیغات سیاسی را برای سیاسیون سهل تر کرده است . به سهولت می توان ابراز داشت که جامعه ی امروز زیر تأثیر فرد گرایی است و همین فردگرایی منجرِ به خود ستایی و دیگر پرستی هم گردیده است . وقتی همگرایی تضعیف میشود در واقع جامعه به سمتِ شی ء پرستی و حیوان پرستی سوق مییابد و تبلیغ این نوع گرایش های فکری نیز می تواند جنبه ی اقتصادی و حتا روحی و روانی هم داشته باشد . جامعه ای که برمحورایدئولوژی و تابع ایدئولوک ها و خرافات مسیر خود را طی می کند درواقع آن جامعه به یک واماندگی فرهنگی مبدل شده است . دیگر نکته، خود بودگی و دیگر بودگی است . خود بودگی به معنی آن است که انسان به خودِ خویش و بودِ خودش توجه بیشتری دارد و دیگران را درمعادلات فکری – فرهنگی خویش راه نمی دهد و این مسئله در زمانی اتفاق میافتد که نظام سرمایه داری برپیکر جامعه سایه می افکند . مرگ عاطفه و پیدایش نیست انگاری(نیهیل گرایی) دو عاملِ مهم در زایش شی ء باوری و کتمان واقعیّات به شمار میروند. دنیای پست مدرن با مؤلفه هایی که از خود به نمایش گذاشته است از مسببین بنیادی این نوع از وضعیّت جامعه محسوب می شود. وقتی به جای معنا گرایی معنا گریزی آمده و به جای انسان دوستی فردگرایی ایفای نقش میکند و هر نظمی جای خود را به بی نظمی و پراکندگی داده است دیگر نباید به انتظارِ یک جامعه ی مدنی با اِلِمان های مدنیّت نشست. تصور برآن است که فتیشیسم درجهان امروز در اشکال مختلفی خود را نشان می دهد و عاملِ این ترویج و تبلیغ هم مسئولین سیاسی اند که بر این فرآیند دامن زده اند و از بنِ جان از این مهم جانبداری می کنند. انسان وقتی خودِ صادق اش را باور نمی کند به دنبالِ یک باورِ کاذب است تا که او را تسکین دهد.اغلبِ افرادی که دچارِ فتیشیسم میشوند به نوعی ناخودآگاه آن ها بر خودآگاهشان غلبه دارد و به جای آن ها تصمیم می گیرد. از خود بی خود شدن و ترویج این بی خودی ها کارِ مبلغان سیاسی است که با این رفتارها اهدافِ شوم و پر منفعت خود را تأمین میکنند. بدن پرستی و توجه و گرایش به ظواهر آدم ها از مهم ترین گفتمان هایی است که درجامعه ی امروز متداول شده است و نطام سرمایه داری با این آدم ها پول هابه جیب میزند. بدن پرستی و توجه به زیبایی های کاذب و شبیه سازی و درواقع انسان را به یک کالا تبدیل کردن درجهتِ نیلِ به مقاصد اقتصادی خویش ، از جمله عواملی است که مبلغان سیاسی در دستور کار خود قرار می دهند. درجهانِ امروز انسان فروشی به جای انسان دوستی و انسانیت پروری ایفای نقش میکند. انسان ها را به خاطرِ لذایذ جنسی و خصائلِ مالی معامله میکنند و جهان به جای بالندِگی فرهنگی به آلندِگی جنسی مبتلا و التفات دارد . توجه به صورت آدم ها از مهم ترین عواملی است که عدمِ توجه به سیرت آدم را تشدید کرده است . هرموضوعی که جنبه ی سیاسی در جهتِ منفعت سیاسی داشته باشد آن موضوع از صبغه های انسانی فاصله می گیرد و به سمت آنارشیسم ولودگی اجتماعی سوق می یابد. به جای درختِ سیاست میبایست نهالِ فرهنگ را کاشت . داشتِ ما درجهانِ امروز یک کاشتِ سیاسی کاذب است که در اقلیم انسان کاشت شده و چه برداشت های مغلط و ناکارآمدی که از این کاشت میشود. تبلیغات سیاسی زمانی شدت می گیرند که جامعه آکنده ازسوژه های کاذب و غیر واقعی باشد . وقتی ارزش ها بی ارزش می شوند و بی ارزش ها به ارزش تبدیل میشوند درچنین شرایطی است که تبلیغات سیاسی و جوسازی ها شروع به فعالیت می کنند و همیشه چیزهایی در جامعه متداول می شوند که نامتداول بوده اند.تاریخ نشان داده که در بین عموم و خصوص یک همارد وجود دارد و تجربه نشان داده که هیشه عموم پیروز میدان بوده اند. فرق است بین کسانی که خودباورند با کسانی که هنوز به باورِ خویش نرسیده اند و دراین شرایط است که این ناباوران به دنبالِ نوعی شناخت از شناختگی ازخود به هر جهت و شمایلی درجامعه هستند. تبلیغ سیاسی یک تبلیغ یک سویه و دو سرسود است که هرموضوعی و یا شخصی را به نفع خود تمام می کند . درجهانِ امروز سودمندی یک تراژدی غمناک است که جامعه را با رکود ِ اسفباری مواجه ساخته است . این سودمندی پولِ آدم ها را می بیند نه فکر و رفتارِ شایسته و بایسته ی آدم ها را . لذت جنسی آدم ها را می بیند نه لذتِ اندیشه ای آدم ها را. بدن و چهره ی زیبای آدم ها را میبیند نه لباسِ اخلاق و انسانیّت آدم ها را . مرگ آدم ها را آرزو میکند نه حیاتِ واقعی آدم ها را .فقر را زیر پا له میکند تا که ثروت زیباتر زندگی کند و شادی را نابود میکند تا غم الگوی جامعه شود .شی ء باوری یک سابقه ی دیرینه در ازمنه های تاریخ بشر دارد ودرهر زمانی خودش را با شیوه و اشکال متفاوتی به نمایش گذاشته است . انسان عاشق طبیعت است و عضوی از این طبیعت محسوب می شود که درهر زمانی گفتگو و گفتگومندی خودش را با طبیعت و اشیاء طبیعی به منصه ی ظهور رسانده است . بنابراین باور قلبی و سلیقه ای به اشیاء درذاتِ بشروجود دارد و مفاهیم گسترده ای را از همین اشیاء درجهتِ سیرِ تکاملی فرهنگ و زبانِ خویش دریافت می دارد. بدین حال، مبحثِ شی ء باوری و یا رخ باوری اگر در راستای اهدافِ انسانی و جامعه ی هدفی معقول و مقبول درگذر و گذار باشد بی تردید امری قابلِ تأمل و توجه است اما اگر این باورمندی ها تبدیل به ابتذال و ازخود بیگانگی و نوعی الینه شدن گردد جز ضرروخسران و تولدِ ناهنجاری چیز دیگری را در بر نخواهد داشت . انسان با اشیاء طبیعی ارتباطی عمیق و عتیق دارد و این ارتباط مرتبطِ با دیرینه های تاریخ بشر می شود. بشر ذاتن دوستارِ زینت و زیبایی های طبیعی است ودر بطن این طبیعت هم به یافته ها و دریافته هایی قابلِ بهره برداری دست مییابد. به نظر میرسد هر باوری چه طبیعی باشد و چه اجتماعی و اسطوره ای اگر درقالبِ یک مفاهمه ی کارآمد و منتج و به نفع انسانیّت صورت پذیرد آن باور قابلِ فهم و اهمیت است و اگر چنین حالتی به خود نگیرد و درمسیر دیگری طی طریق نماید ممکن است به اصالت بشر و مقبولیت معقولِ بشر لطمه وارد نماید.
2-رابطه ی پروپاگاندا باشعر و سابقه ی فتیشیسم با هنر : شعر در هر مقطع زمانی خودش را با مؤلفه های بایسته ای درجامعه به نمایش می گذارد و شاید بتوان گفت در هرلحظه ای میتوان تعاریفی از آن را ارائه داد. یک هرمنوتیک همبسته و وابسته ی به اجتماع و طبیعت است که زیرلایه های مفهومی آن گسترده و ماناست. بدین ترتیب، شعر میتواند درحالات متعددی خودش را در جامعه نشان دهد که این حالات هم بستگی به بافت اجتماع و ساخت مندی طبیعت دارد و در این جا دو حالت به ذهن خطور می کند. یکی شعرِ مردمی است و دو دیگر، شعر سیاسی است . شعر مردمی به شعری اطلاق می شود که دردلِ مردم آفریده میشود و به اصطلاح قافیه و ردیف آن و اغلبِ کلمات آن با روح و روان و رفتارِ جامعه بافت و کلافی عمیق خورده اند. شعرِ مردمی شعری است که مقوله ای به نام مردمِ شعری را ایجاد می کند یعنی هم شعر مال مردم است و هم مردم متعلقِ به این شعر هستند. تم یا درون مایه ی این شعر از بطنِ جامعه خیز برمی دارد و خیزآبه هایاین شعر مردم نهاد است . ساختمانِ شعر مردمی با مواد و مصالح خودِ مردم ساخته می شود و مبلغِ این شعر نیز خودِ مردم اند که بدونِ هیچ چشمداشتی فرم و محتوای این شعر را می پذیرند. شعرِ سیاسی به دو قسم منقسم می شود: نخست شعری که ایدئولوژی زده است و زیرِ تأثیر همین ایدئولوژی زیست می کند که به آن شعرِ درباری هم می گویند. یعنی این شعر کاملن از جنس و خونِ همین ایدئولوژی و ئو کراتیک می باشد و همه ی مؤلفه های آن از همین نظام تئوکرات و یا هر اعتقادِ دیگری سرچشمه میگیرد و مُبلغ آن نیز قدرت نظامی و سیاسی است و دودیگر شعری که کاملن اپوزیسیون سیستم موجود است و اغلب داشته های سیستم حاکم را نقد و درواقع پذیرا نیست . فرق است بین شعرسیاسی با شعرِ سیاست . شعرِ سیاسی شعری است که مخالف وضعیّت موجود و حاکم برجامعه است و خودش را مقابلِ این وضعیّت قرار می دهد اما شعرِ سیاست به شعری گفته می شودکه متعلق به سیستم سیاسی است و همه ی داشته های خود را از حاکمیت دریافت می کند. این شعر حامی و طرفدارسیستم موجود است و آبشخور و آخور آن از همین بستر سیاسی تأمین می شود. در زوایایی دیگر شعر در یک سیستم سیاسی خودش را در سه شیوه و شکل دیگر هم میتواند نشان دهد.نخست شعر با حکومت دوم: شعر فرو حکومت و سوم: شعر فرا حکومت. شعرِ با حکومت شعری است که تابع قوانین حکومتی است و عضوی از همین حکومت به شمار می رود و اغلبِ مفاهیم آن نیز از بطنِ همین حکومت تراوش می کند. شعرِ با حکومت شعری همراه و همگنِ با حکومت است که کاملن مؤلفه های بارز حکومت را درجامعه برجسته می کند و کاربست های خود را با بهره برداری ازکارآمدگی حکومت تنظیم و ترسیم می نماید. شعرِ فروحکومت به شعری گفته می شود که با حکومت سازگار نیست و درعوض حکومت هم به آن توجهی ندارد و در واقع نگاهی جزئی و یا نسبتِ به این ژانر شعری کاملن بی تفاوت وکم اهمیت است و حتا درصورت اعتراض و انتقاد این شعر از حکومت، از جانبِ حکوت تنبیه و یا تبعید میشود. شعر فراحکومت نوعی شعر پیشرو و آوانگارد است که جلوتر از حکومت است و نسبتِ به ساختنِ ساختمانِ آینده درجوش و خروش و تکاپوست . این شعر مختصِ به زمانِ خویش نیست بلکه به جهانی فراتر از زمانِ خویش توجه دارد. شعرِ فرا حکومت به دنبالِ ساختنِ بنایی نو برای آسایش فکر و روح و روانِ مردم میباشد و تقریبن بافتی متجدد و فرآرونده دارد. بنابراین رابطه ی شعر به عنوان یک تولید اجتماعی و توزیع فرهنگی با تبلیغات سیاسی یک رابطه ی محافظه کارانه است و در بین این نوع از اشعاری که ذکر آن رفت می توان گفت تنها شعرِ با حکومت پروپاگاندا دارد و حتا شعر مردمی هم از جانبِ سیستم حاکم تبلیغ نمی شود مگر این که این شعر سود سیاسی و مالی برای حاکمیت داشته باشد. مبلغ شعرِ مردمی مردم اند و تقابلِ مردم و زوایه ی دید آن ها با سیستم حاکم هم امری طبیعی است . شعری که حرفِ دلِ حکومت را می زند از تبلیغات فراوانی بهره میجوید اما شعری که حرفِ دلِ مردم را می زند فاقد تبلیغ و جانبداری است . رابطه ی هنر و فتیشیسم یک رابطه و سابقه ی دیرینه و شیرینه را در ازمنه های تاریخ بشر به بایش و سازش گذاشته است . خودِ هنر به معنی زیبایی است و هنری که زیبا نباشد هنر نیست. هنرمند به کسی گفته می شود که زیبایی های اشیاء و اجتماع را به تصویر می کشد . هنرمند دوستارِ هنراست و هنر به معنی خلاقیّت و نوآوری است و دستاورد ِنوآور هم، بایستی زیبا باشد . می توان گفت درهنر هم یک نیروی فوق طبیعی و خارق العاده وجود دارد که این نیرو جامعه را جذبِ خود می کند. هنرمند به کسی گفته می شود که باورِ قبلی و قلبی به ذاتِ زیبایی اشیاء دارد و کارِ آن کشف ِزیبایی دردلِ همین اشیاء طبیعی است . هنرمند تمام رفتارهای ظریف ، زیبا و عاطفی طبیعت و اجتماع را کشف و تصویر میکند. در اغلبِ اشعار کلاسیک و حتا اشعارِ نو فتیشیسم وجود دارد و هرشاعری با رویکردی متفاوت زیبایی های طبیعت و انسان را به تصویر می کشد. مثلن خودِ حافظ یا سعدی از اعضای بدنِ انسان درجهتِ زیبایی شعر خویش استفاده میکنند. توصیف ِظرافت های رفتاری انسان و ترسیم اعضای بدنِ انسان به مانند چشم ، صورت ، دست ، زلف و غیره و تشبیه این اعضاء را به طبیعت و اشیاء طبیعی از عمده تکنیک های شُعرا به شمار میآیند:مثلن در شعر ذیل از حافظ می خوانیم:
در آرزوی بوس و کنارت مُردم
وز حسرت لعل آبدارت مردم
قصه نکنم دراز کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مردم
مُبلغ شعرخود شاعر است . شاعری که درشعرش تبلیغ معنایی نباشد شاعر نیست. بزرگترین ابزار مُبلغ ،کلمات شاعرند که درهر کلمه ای می تواند جهانی آکنده از مصادیق و مفاهیم را بیافریند. او میتواند مفاهیمی دردلِ یک درخت استخراج نماید که این مفاهیم رابطه ای دیرینه با اصالت بشر دارند. صنعت واژِگزینی حافظ یک صنعت فتیشیسم هم هست به طوری که با بهره گیری از زیبایی های بدن معشوق ، عشق را عاشقانه به دایره ی همایش و نمایش میآورد . رابطه ی حافظ با اشیاء طبیعی و اعضای اجتماعی یک رابطه ی عاشقانه و عالمانه است . او به سهولت یک دیالوگ چند جانبه را فی مابین خود، طبیعت، انسان و خدا برقرار می کند و صنعت نماد، کنایه، تشبیه، ایهام، استعاره و تضاد درشعرش ریشه در نمادی از نُمودهای توانای این شاعر دارد.
نمونه های دیگر :
لبخند زدی بهار بی تاب شکفت
یک پنجره روبروی مهتاب شکفت
آن لحظه که چشمه از نگاهت جوشید
احساس فرو خفته ی مرداب شکفت
شاعر لبخند یار را به بهارتشبیه می کند و این تشبیه درمصراع بعدی هم نمایان و جریان دارد به طوری که ضربه آخر را در این دو بیتی به خوبی می زند. گزینش واژِگانی چون بهار ، پنچره ، مهتاب ، چشمه و مرداب یک مراعات نظیر زیبا را خلق می کنند که شاعر این نظیرآفرینی ها را همه به یارِ لبخند زده ربط و بسط میدهد. شاعر به خوبی درشعر تصویر سازی می کند ویک پای این بستر از برای تصویر سازی هم اشیاء طبیعی است.
چشمانِ تو خندید گرفتار شدم
بی ذکر اناالحق برسردار شدم
آن شب که سرشورتو به سر افتاد
هم بستر یک بسته ی سیگار شدم
خندیدن چشمان یارحالتی زیبا را برای شاعر ایجاد می کند به طوری که ازگرفتاری گرفته تا سربه داری و هم بستر شدن با بسته ای سیگار را شامل می شود. یعنی عشق ِیارآنقدر خالص و مقدس است که عاشق را از خود بیخود میکند که هرکارِآشنازُدایانه ای را انجام دهد. درواقع یک هول و ولا و از خود به درشدن و دیگر شدن را درعاشق رقم میزند که به نوبه خود زیبا و دلنشین است . شاعر از صنعت اغراق و بزرگ نمایی هم درجهت جلایی دیگر بخشیدن به موسیقی درونی و معنوی شعرمُستفاد شده است .
و نمونه های ذیل از این قلم:
چشمانت زیبایی دریا دارد
دستانت شیوایی گل ها دارد
کوتاه تر از طره ی گیسوی تو سال
با قامت تو سرو چه معنا دارد؟!
چشمانت جزیره ای است بر گونه آب
بگو چه گویمت سئوالِ بی جواب
گرمای تنت زمستانِ پرگُلی است
بهاری که سرما را می بَرَد به خواب!