Rast
Rast
خواندن ۱ دقیقه·۲۰ روز پیش

مست خواب ( روز هشتم)

هوای سرد در ریه هایش جریان یافت .

روحش به سردی جسمش نبود ، روحش گرم همچون گرمای شومینه زمستان!

ولی ... حیف از آن حال و روز خوابگاهان که در آتش زندگی خویش می درخشد .

او آن روز خسته و مست در خیابان های آشفتگی می رقصید.

برای بار هزارم در آنجا، جایی که صدا در آن گم و روح به پرواز و توپ ها سرگردان می شوند پرواز کرد .

او شادمان خسته بی رمق برای زندگی رو به جلو اش بود!


خوابمستزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید