کتاب دایی جان ناپلئون
این کتاب یک داستان طولانیه طنزه که قبل از انقلاب نوشته شده... داستان یک خانواده نسبتا اشرافی و روایت میکنه که چند خانواده کنار هم توی خونه های کنار هم زندگی میکنند که مهم ترین این ها... یک خانواده شامل دایی جان ناپلوئن که عاشق ناپلئون بوده و خیال میکنه زندگی مثل ناپلئون داره و یک نوکر داره به اسم مش قاسم که سرگذشتش توی اخر داستان واقعا غیر قابل پیش بینیه خانواده اقاجان که شوهر خواهر دایی جان ناپلئون هستند و پسرشون که کم سن و ساله و سعید نام داره داستان و روایت میکنه و عاشق لیلی دختر دایی جان ناپلئونه دایی جان سرهنگ:برادر دایی جان ناپلئون هست که یک پسر درس خونده به اسم شاپور داره که همه پوری صداش میکنن(اسکله ازش بدم میاد) عزیز السلطنه و شوهرش دوستعلی خان که فامیلای دور دایی جان ناپلئون هستند و همش رو اعصابن یک پزشک خانواده هم دارند به اسم ناصر الحکما و عشق داستان اسدالله میرزا یه مرد شوووخ و فوق العاده تو دل برو با اصطلاحات خاص که یک شازده دور قاجاریه و فامیل های دایی جانه این کتاب از اون کتاباس که دلت نمیخاد بزاریش کنار و خیلی باحاله شخصیت های داستان:دایی جان ناپلئون.اقاجان.پسر اقا جان(سعید). لیلی.اسدالله میرزا پزشک خانواده .عزیز السلطنه. دوست علی خان .مش قاسم شخصیت مورد علاقه:اسدالله میرزا اواسط دی ماه ۱۴۰۰