احتمالا زمانی که تصمیم به خواندن این مقاله میکنی،میخواهی برای کشف درونت آگاهیهایی بدست بیاوری و راه واقعیت پیدا کنی!
ما اینجا قرار است باهم به درون خودمان سفر کنیم،سفری بیانتها و پر پیج و خم که این روزها در هیاهوی زندگی گم شده است و ما از این سفر غافل شدهایم.
این سفر مشوقی است برای ما تا در مسیر زندگی لحظات بهتری را تجربه کنیم و زندگی کنیم!
سفری که ما در پیش رو داریم بسیار دراز و طولانی است،متاسفانه بنزین عمر ما تمام میشود و ما نمیتوانیم این سفر را به اتمام برسانیم. پس ما باید از جادههایی گذر کنیم که کلیدی تر است و ما در زندگی بیشتر به آنها نیازمندیم.
ما با هم قدم به قدم طی خواندن این مقالهها سفر میکنیم و آگاهیهای لازم را بدست میآوریم.
حالا آماده سفر هستی؟
ما قرار نیست با هم خویشتن حقیقی را بسازیم،بلکه قرار است با هم در هیاهوی درونمان پیدایش کنیم،ما میخواهیم با هم به ندای قلبمان گوش دهیم و متوجه شویم واقعا چه چیزهایی را میخواهیم،تا آنها را در سبک زندگی خودمان به وجود آوریم و حس خوب را تجربه کنیم.
من تصمیم گرفتم در اولین مقاله باهم ابزارهای شناخت را برسی کنیم و در مقاله بعدی موانع خودباوری را یاد بگیریم.
برای شناخت خویشتن به ابزارهایی نیاز داریم،تا خود حقیقیمان را پیدا کنیم.مرکز تمام این ابزارها دقت کردن به احساسها و خواستههای ما است،ما با دقت به کوچکترین واکنشها و ریشه یابی کردن آنها میتوانیم به خویشتن واقعی برسیم.
اگر کمی دقت کنید متوجه میشوید ما چه قدر از این "اگرها" در زندگی روزمره استفاده میکنیم.
مثال:اگر من جای آن نویسنده بودم،طوری دیگر پایان داستان را مینوشتم یا اگر جای آن نقاش بودم،از رنگهای دیگری برای جلوه نقاشی استفاده میکردم و یا اگر....
این اگر ها به ما نشان میدهد که این موضوعات با خویشتن حقیقی ما ارتباطی دارد.این ارتباط دلیل بر انجام دادن آن کارها نیست!بلکه تکه ای از شناخت ما در آن پنهان شده است،زیرا آن را در درون خودمان پیدا نکردهایم و اینگونه داریم آنهارا میبینیم.
ما با ریشه یابی و پرسیدن سوال میتوانیم به مرکز آنها دست پیدا کنیم و آنها را پیدا کنیم.
احتمالا در اولین برخورد با این ابزار کمی تعجب کنید،زیرا همیشه این ابزار در ذهن ما به عنوان یک حس منفی شناخته شده است و ما از آن بیزاریم و آن را از خودمان دور میکنیم،حتی هنگامی که این حس را تجربه میکنیم با عذاب وجدان و حس گناه روبرو میشویم.
اما ما میخواهیم از حسادت برای شناخت خودمان استفاده کنیم.
هنگامی که ما حس حسادت را تجربه میکنیم،به این معناست که ما آن چیز را میخواهیم اما نداریم!
ما میتوانیم با استفاده از تفکر عامل خواسته هایمان را کشف کنیم و راهی برای رسیدن به آن پیدا کنیم،در مسیر حرکت قرار بگیریم زیرا حسادت متحرکی است برای حرکت ما.
ما برای شناخت خودمان میتوانیم دقت کنیم که به چه چیزهایی و یا چه کسانی حسادت میکنیم،ما با برسی آنها میتوانیم به خواستههای واقعی خودمان برسیم.
هنگامی که ما به کسی یا چیزی کشش پیدا میکنیم،این کششها برای ما یک محتوا دارد،که ما باید جست و جو کنیم و ببینیم چه چیزی در من وجود دارد که باعث این کشش میشود،زیرا این کشش قسمتی از معرف من است.
این معرف برای من خبری است تا به دنبال آن بروم و به شناخت حقیقی خودم برسم.
موفقیت دیگران میتواند برای ما الهام بخش باشد.
کافی است توجه کنیم موفقیت چه افرادی ما را به وجد میآورد و این افراد چه ویژگی های مشترکی دارند،که ما را به سمت آنها میکشاند.آنها چیزهایی است که من دوست دارم در زندگیام داشته باشم،اما آن ها را ندارم و هنگامی که آنها را در موفقیت دیگران میبینم،هیجاناتم بالا میرود و احساس خوبی را تجربه میکنم.
میتوانیم با توجه به این واکنشها به تکه ای دیگر از شناخت حقیقیمان دست پیدا کنیم.
ابزارهایی که در ادامه قرار است به آنها بپردازیم کمی حساس تر هستند و ما باید در استفاده از آنها محتاط تر باشیم،زیرا اگر مانعهای روانی داشته باشیم باعث گمراهی شناخت ما میشود.
ما با توجه به نوسان سطح انرژی درونمان میتوانیم به شناخت خود برسیم.
کافی است توجه کنیم چه چیزهایی سطح انرژی ما را بالا میآورد و چه چیزهایی یا چه کسانی سطح انرژی ما را پایین میآورند.
توجه به این واکنش ها برای ما ابزار شناخت است که به ما کمک میکند تا از عواملی که باعث افزایش سطح انرژی ما میشود برای رشدمان استفاده کنیم.هم چنین عواملی که باعث پایین آمدن سطح انرژی ما میشود را کمرنگ و یا حذف کنیم.
بدن ما همانند ذهنمان در موقعیت های مختلف واکنشهایی نسبت به موضوعات نشان میدهد،این واکنش ها پاسخ هایی هستند که بدن ما به آن موضوعات میدهد.
این پاسخ ها باعث میشود ما چیزهایی که بیشتر به آنها کشش داریم را کشف کنیم و متوجه شویم چه چیزهایی برای من نسبت به بقیه گزینهها مناسبتر است و بدن من در کدام یک از شرایط واکنش بهتری دارد و حال بهتری را تجربه میکند.
شما میتوانید همیشه اینسوال را از خودتان بپرسید،بدن من در موقعیتهای مختلف چه پاسخهایی میدهد؟
این ابزار مشابه ابزار قبلی است،اما با یکتفاوت که این ابزار در ذهن من واکنشنشان میدهد.
آنها چیزهایی که با خویشتن حقیقی ما مرتبط است و برای رسیدن به آگاهی و شناخت درونمان کمکهایی به ما میکند.
احساسات ما معنا دارند و ما در بعضی موضوعات حس هایی را تجربه میکنیم،که ممکن است بقیه افراد به آنها حسی نداشته باشند.
ما احساسهایی همچون رضایتمندی،امیدواری و حتی دافعه را تجربه میکنیم و تجربه این احساسات میتوانند،راهنمایی برای شناخت خویشتن حقیقی ما باشد.
این سفر نیازمند شجاعت و صداقت با خویشتن است.با گوش دادن به ندای قلبمان و برسی عمیق احساسات میتوانیم به شناخت واقعیتری از خود حقیقیمان برسیم و زندگی معنادارتری را تجربه کنیم.
اگر ایده و یا انتقادی و پیشنهادی دارید،که باعث میشود سفری لذت بخش تری را با هم تجربه کنیم،خوشحال میشوم برای من کامنت کنید🌱