بخواب ای ماه من!
دیگر برای چشمهای روشنت
خوابی نمیبینند موشکها
بخواب ای نازنین من
تو تنها نیستی
بابا کنارت هست آن بالا
بخواب!
آن سوی این دیوارها
از خواب شیرین برنمیخیزند آدمها
بخواب!
اینجا برای غربت ما
قطرهٔ اشکی نمیریزند آدمها
بخواب!
اینجا عدالت را
کفن کردیم، پیش از تو
به روی دست ما تشییع شد
انسانیت یکجا
بخواب ای یوسف من
در نگاه گرگها
پیراهن خونین تو رنگی ندارد
دوستی با گرگها
دیگر برای گاوهای شیرده،
ننگی ندارد
قهرمانم!
دستهای کوچک تو
پرده برمیدارد از روی حقیقت
این جهان با زشتی و تبعیضهایش
میشود محکوم
پیش دادگاه چشمهایت
ماه من
حالا بخواب اما
اگر روزی صدای خندهٔ خورشید آمد
زیر خاک سرد، لبخندی بزن
شاید که لبخندت
برای شاخهٔ زیتون زخمی، مرهمی باشد
ماه من/شاعر: زهرا جمال