تا اینجای داستان تو مثلا یک فروشگاه اینترنتی راه انداختی که توی فروشگاهت داری مثلا تابلوهای نقاشیتو میفروشی که میتونی برای شروع بازیمون قسمت های قبلی مثل عملیات تا اولین فروش و راه اندازی کسب و کار دیجیتال رو بخونی.
بیا بهش فکرکن. تو اولین فروشت رو داشتی و یک عالمه کار کردی و یک عالمه چیز جدید یادگرفتی. چون محتوای دیگران رو دیدی بلدی محتوای متوسط یا حتی خوب بسازی. چون حسابدار نداشتی یادگرفتی باید ریز مخارجت رو در بیاری. یادگرفتی محصول خوب درست بکنی و یادگرفتی مشتریهارو راضی نگه داری و یادگرفتی از چه کانالی باید مشتری بگیری.
بیا به این فکر کنیم که تو داری یکسری نقش بازی میکنی. نقش سوشال مارکتر رو بازی میکنی، نقش حسابدار رو بازی میکنی، داری سعی میکنی محاسباتت رو انجام بدی و داری سعی میکنی محصولات رو برای مشتری پست بکنی و جواب کاربرهارو میدی.
اما اگر تا ابد بخوای همه کارهارو خودت انجام بدی، نمیتونی هیچ کدومش رو جلو ببری. به دوتا نکته فکرکن. اول اینکه تو بیزینست رو کوچیک شروع کردی و نباید حداقل تا سال اول ازش سود کنی. شانس بیاری ضرر ندی. دومین نکته اینه که تو مثل همه آدمهای دنیا تو یکسری کارها تخصص داری و تو خیلی از کارها تخصص نداری و مهم اینه که به خیلی از کارها علاقه هم نداری.
باید بپذیری کارهایی که توش خوب نیستی و کارهایی که توش خوب نیستی و کارهایی که بهشون علاقه نداری باعث میشه انرژی زیادی ازت گرفته بشه. اگر همین انرژی رو داشته باشی میتونی چندتا کار باهاش بکنی.
استراحت باعث میشه بتونی خودت رو رفرش بکنی. میتونی حال بهتری داشته باشی، بهت تمرکز میده و در نهایت باعث میشه بتونی به چیزای بزرک تر فکر بکنی. از طرفی استراحت اگر زیاد بشه بهت حس ناکافی بودن میده که باعث میشه بتونی هروقت نیاز شد بیشتر کاربکنی.
خیلی ها در کمال ناباوری مشکلشون اینه که نمیتونن یک کاری رو بیشتر انجام بدن. معمولا بزرگترین مشکل صاحبین کسبوکار مشکل مشتریه اما خیلی وقتها همین آدمها نمیدونن چطوری میتونن تولیدشون رو افزایش بدند. حتی ممکنه تولید یا خدماتشون رو بیشتر بکنند اما کیفیتشون رو پایین بیارن یا اصلا نتونن کیفیتشون رو بالا ببرند.
انصافا یکی از وقتگیرترین کارهایی که میکنید اینه که دنبال مشتری میگردید. تولید محتوا، صحبتهای مرتبط، نتورکینگ و ... کارهاییه که شما انجام میدید تا بتونید مشتری پیدا بکنید. و خب اگر این کارهارو نکنید میتونید پول بیشتری دربیارید.
ضبط ویدیوهای اینستاگرام شما میتونه توی یک روز انجام بشه. اما شما برای هر کدومش یک عالمه زمان میزارید. اگر ضبط ویدیوتون رو توی یک روز انجام بدید 29 روز وقت دارید پول دربیارید. حتی ممکنه بخواید محتوای دو ماهتون رو توی دو روز بگیرید اما این فقط یک فریم از فرآیند سازیه.
در نتیجه نیاز دارید نیرو بگیرید. اما نباید بدون محاسبات دلتون رو به دریا بزنید. بیاید این مسیر رو با هم طی کنیم.
قدم اول اینه که یک خودکار و یک کاغذ بردارید و محاسبه کنید این ماه چقدر سود کردید. اگر این سود بالای حقوق وزارت کار بود به جذب نیرو فکر بکنید. اگر نه هنوز زمان جذبتون نرسیده.به فرض مثال که سود شما بالای حقوق وزارت کاره.
قدم دوم اینه که بیاید محاسبه کنید هر کدوم از فرآیندهاتون چقدر هزینه داره. ممکنه یک دوستی داشته باشید که حاضره اون کار رو براتون با کمترین قیمت ممکن انجام بده ولی نیازه قیمتش رو داشته باشید. مثلا بگید من یک دوستی دارم که سوشال مارکتره و حاضره با ده پونزده تومن برام جواب کاربرهام رو میده، محتوام رو ضبط میکنه و منتشرش میکنه.
قدم سوم اینه که بیاید بگید من به چی علاقه دارم و تو چی خوبم. ممکنه شما یک نفرو بشناسید که بتونه سوشالتون رو با ده پونزده تومن انجام بده اما ممکنه سوشال علاقه شخصیتون باشه پس نیاز دارید یک نفری رو استخدام بکنید که بتونه محاسبات مالیتون رو براتون انجام بده.
پس منطقا قدم چهارم اینه که یک برآیند مشترک از قیمت نیازمندی هاتون و یک لیست از علاقه مندی هاتون درست بکنید
قدم پنجم اینه که از دوستانتون که میدونید آدمهای شاخی هستند، بخواید تا در زمان خالیشون کمکتون بکنن. این رو بدونید، کسانی که در تیم منابع انسانی جذب و استخدام انجام میدن، فروشندههای سازمان به شما هستند. در نتیجه یکی از جاهایی که شما باید از مهارت فروشتون استفاده بکنید زمانیه که میخواید آدم استخدام بکنید.
یک نکته ای تجربه شخصی منه که مهمه باهاتون به اشتراک بزارم. باور کنید برای این نکته هزینه زیادی رو پرداخت کردم. وقتی انقدر تیم کوچیکه و بیزینس خودتونه سعی کنید اخلاق و میزان کارکردن اون شخص رو با هم درنظر بگیرید اما اگر بین یک آدمی موندید که میزان کار کردنش شیشه و اخلاقش ده هست، و یک آدمی که اخلاقش شیشه و کارکردنش ده هست، اونی که کار کردنش دهه رو بگیرید.
آدمها ممکنه فرشته باشند اما کار نکنند. یواش یواش از دستشون ناراحت میشید. یواش یواش، اخلاقهای خوبش رو فراموش میکنید و تبدیل میشه به کسی که نه کارکردن بلده نه به نظر شما اخلاق خوبی داره. امیدوارم بابتش هزینه زیادی نپردازید.
برای جذب، ممکنه نیازباشه از متد های HR ای استفاده کنید. دوستامون از منابع انسانی از متد STAR استفاده میکنند که معنیش میشه وضعیت (situation) اون آدمه در چه وضعی بوده. وظیفه (Task) اون آدمه قبلا چه خرده وظایفی رو انجام داده. تحلیل (Analysis) یعنی خودتون و آدمه به یک تحلیل وضعیت مشترک برسید در مورد اون موقعیت و اون وظایف. و در آخر نتیجه (Result) یعنی با اون آدم، به یک نتیجه مشترک برسید و این کاررو در مورد یک چیز دیگر از اول شروع کنید.
برای جذب نیرو مخصوصا در اسکیل کوچک مهمه که شخصی که استخدامش میکنید، DNA سازمان شما رو براتون بسازه در نتیجه باید طرف باشعور باشه. به بیان کتاب بازیکن تیمی ایده آل از آریانا قلم یک بازیکن باید سه خصوصیت کلیدی داشته باشه.
باید باهوش باشه. یعنی بفهمه و شمارو درک بکنه، باید توان تحلیل داشته باشه و بتونه هوش خودش رو کنترل بکنه. نیروی باهوش ممکنه کمک بزرگی بهتون نکنه اما قطعا از نیرویی که باهوش نیست آسیب میبینید.
باید پرولع باشه. یعنی باید سعی کنه رشد کنه و شمارو با خودش رشد بده. یک آدم پرولع، برای آینده خودش هم که شده کار بیشتری میکنه تا شما رو به چشم یک نقطه روشن در رزومه خودش معرفی بکنه و تایید شمارو به عنوان مدیر یک کسب و کار داشته باشه.
باید فروتن باشه. باید بفهمه زحماتش، چرخ دنده های رشد بوده. باید بفهمه آدمهای دیگه هم دارند زحمت میکشند. آدمی که فروتن نیست به خودش و دیگران آسیب میزنه. فکر میکنه فقط خودش درخشیده و اونوقت زحمت شما و بقیه دوستهاش رو زیر سوال میبره.
خوندن این کتاب در کنار جذاب بودن داستانی که تعریف میکنه میتونه دید شما رو نسبت به فضای کارتون و همچنین به جذب و استخدام بازتر بکنه.
برای خودتون وقت آزاد بخرید. اینکه شما مدیریت یک کسب و کار هستید نباید باعث بشه که عمرتون صدمه ببینه. اگر میخواید کمی Try Hard باشید هم باید بدونید، اولین قدم توسعه کسب و کارتون اینه که بتونید خودتون رو جدی بگیرید و مازاد بر اینکه تیم سایزتون روی جدی بودن کارتون تاثیر مستقیم میزاره، باعث میشه روی چیزهای بهتری تمرکز بکنید.