هیچ جایگزینی برای استقامت، فداکاری و گاهی اوقات فقط سرسختی وجود ندارد.
خیلی وقتها فکر میکنیم که باید کار خود را با آن شرکت رویایی در موقعیت عالی شروع کنیم تا بتوانیم آن عنوان را روی کارت ویزیت فانتزی خود بگذاریم و آن را به همه تحویل دهیم، مثل اینکه بگوییم «به من نگاه کن، من رسیدم! من موفق هستم!» اما اغلب از جایی که میخواهیم یا دقیقاً با شرکتی که میخواهیم شروع نمیکنیم، و گاهی ممکن است سالها طول بکشد تا به موقعیتی که میخواهیم برسیم. جایی که ما شروع می کنیم ربطی به جایی که به پایان می رسیم ندارد. همه ما شنیده ایم که می گویند برای شروع لازم نیست عالی باشید، اما اگر می خواهید عالی باشید، باید شروع کنید.
مشکل این است که افراد بسیار زیادی هستند که از شکایت و ناله کردن برای عدم موفقیت خود خوشحال هستند. آنها ناامید میشوند و شروع به سرزنش دیگران میکنند که «آنها را عقب نگه میدارند» و با انکار آنچه که لیاقتشان را دارند از موفقیتشان باز میدارند. من از اینکه حامل خبر بد باشم متنفرم، اما ما فقط لیاقت چیزی را داریم که حاضریم برای آن کار کنیم. وقت گذاشتن با تلاش کردن یکسان نیست. 5، 10، 15 سال با یک شرکت به این معنی نیست که ما شایسته ترفیع هستیم. گرفتن مدرک دانشگاهی به این معنی نیست که ما شایسته یک دفتر بزرگ گوشه ای با منظره شگفت انگیز هستیم.
اگر میخواهیم به هر نوع موفقیتی دست یابیم، دو کار باید انجام دهیم.
تصمیم بگیرید که سزاوار موفقیت در حد امکان هستید. اگر نیاز دارید که کسی به شما بگوید که لیاقتش را دارید، با من تماس بگیرید، من این کار را برای شما انجام خواهم داد زیرا شما این کار را می کنید.
میزان موفقیتی را که می خواهید برای آن کار کنید مشخص کنید. توجه کنید که من می گویم برای آن کار کنید نه امید، رویا یا آرزو.
بین موفقیتی که می خواهیم و آرزو داریم و موفقیتی که مایل به تلاش برای آن هستیم تفاوت وجود دارد. به محض اینکه متوجه این موضوع شدیم، در موقعیتی قرار می گیریم که واقعاً شروع به تمرکز بر میزان موفقیت خود می کنیم. راستش را بخواهید، چگونگی دستیابی به موفقیتی که می خواهیم مهم ترین بخش نیست. اول تصمیم می گیریم که لیاقتش را داریم و سپس تصمیم می گیریم که حاضریم برای آن کار کنیم و هیچ کس دیگری نمی تواند تعیین کند که آیا ما موفق می شویم یا خیر.
به یاد دارم که یک بار در یک شرکت مشغول به کار شدم، حتی بعد از اینکه آنها به من گفتند که هیچ فرصتی برای من ندارند. به یاد میآورم که فکر میکردم چرا باید مهم باشد که شخص دیگری به من بگوید فرصتی برای دادن به من ندارد؟ چرا من نمی توانم خودم را بسازم؟ در حال حاضر، من قطعا لجباز هستم. فقط از همسرم بپرس اگرچه، من فکر می کنم او یک کلمه متفاوت برای آن دارد. بنابراین به هر حال، به داستان من برگردیم. وقتی این شرکت من را رد کرد، میتوانستم به خانه بروم و کاری انجام دهم یا به جای دیگری بروم تا شغلی پیدا کنم، اما در عوض روز بعد به همان شرکت برگشتم و پرسیدم آیا اصلاً کاری میتوانم انجام دهم. برای کمک به آنها. دوباره به من گفتند نه و گفتند ای کاش می توانستند به من پیشنهاد کاری بدهند اما چیزی برای من نداشتند. این الگو به مدت یک ماه ادامه یافت. 30 روز. هفتهها هر روز حاضر میشدم و داوطلب میشدم تا کارهای مختلف را انجام دهم و در برخی از کارهای بیاهمیت که حتی پولی هم نمیگرفتم، کمک کنم. یک روز وارد خانه میشوم و صاحبش با گفتن این جمله که «این مرد هفتههاست که اینجا ظاهر میشود و میخواهد من را به کاری وادار کند، به من معرفی میکند که با او صحبت میکند». و دوستش پاسخ داد: «پس یکی به او بده. اگر هیچ کس به شما فرصت نمی داد کجا بودید؟»
حالا، این از شغل رویایی من دور بود و به هیچ وجه انتخاب شغلی نبود، اما چیزی را به من آموخت که تا آن روز هرگز یاد نگرفته بودم. این به من سطحی از خودارزش را آموخت که هرگز نمی دانستم می توانم داشته باشم. در آن زمان نمی دانستم، اما آن روز یاد گرفتم که اگر واقعاً بخواهم موفق باشم، باید دیگر منتظر نباشم و امیدوار نباشم که شخص دیگری به من ایمان داشته باشد و به خودم ایمان بیاورم! حالا، بعضی ها آن را می خوانند و می گویند "خب، به شما کار داده اند." من می گویم، از سماجت و عدم تمایلم استفاده کردم تا اجازه دهم شخص دیگری موفقیت من را تعیین کند تا فرصتی ایجاد کنم.
در پایان، روی دیگری حساب نکنید که چیزی به شما بدهد که بعد از آن برای تعیین ارزش یا سطح موفقیت خود استفاده کنید. موفقیت برای همه است و همه می خواهند موفق باشند، اما تنها کسانی می توانند به آن دست یابند که ذهنیت "وای بر من" را کنار بگذارند.
هر چیزی که می خواهیم در توان ما برای رسیدن به آن است. ما فقط باید مایل باشیم که برای رسیدن به آن تلاش لازم را انجام دهیم و سپس به سادگی شروع به اقدام کنیم. ما باید درک کنیم که موفقیت ما ربطی به جایی که دیروز در آن بودیم ندارد. فردای ما با کاری که امروز انجام می دهیم تعیین می شود.