ویرگول
ورودثبت نام
فرهاد امین لو
فرهاد امین لو
خواندن ۳۷ دقیقه·۳ ماه پیش

51 اندیشه رواقی گری

1. برخی چیزها تحت کنترل ما هستند و برخی دیگر نه. چیزهایی که تحت کنترل ما هستند عبارتند از: نظر، تعقیب، میل، بیزاری، و در یک کلام، هر آنچه که اعمال خود ماست. چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند عبارتند از بدن، دارایی، شهرت، فرمان و در یک کلام، هر آنچه که اعمال خود ما نیست.

چیزهایی که تحت کنترل ما هستند طبیعتاً آزاد، بی بند و بار و بدون مانع هستند. اما کسانی که تحت کنترل ما نیستند ضعیف، برده، محدود و متعلق به دیگران هستند. پس به خاطر داشته باشید که اگر فرض کنید چیزهایی که ذاتا برده‌وارند نیز رایگان هستند و آنچه متعلق به دیگران است مال شماست، در این صورت مانع خواهید شد. ناله خواهی کرد، مضطرب خواهی شد و از خدایان و مردم عیب خواهی کرد. اما اگر فرض کنید که فقط مال خودتان باشید که متعلق به خودتان است، و آنچه متعلق به دیگران است، همانطور که واقعاً هست، هیچ کس شما را مجبور نمی کند یا شما را محدود نمی کند. علاوه بر این، هیچ کس را ایراد نخواهید گرفت یا کسی را متهم نخواهید کرد. شما هیچ کاری بر خلاف میل خود انجام نخواهید داد. هیچ کس به شما صدمه نمی زند، شما هیچ دشمنی نخواهید داشت و آسیبی نخواهید دید.

بنابراین، با هدف داشتن چنین چیزهای بزرگ، به یاد داشته باشید که نباید اجازه دهید خود را، حتی با کمی گرایش، به سمت دستیابی به چیزهای کوچکتر سوق دهید. درعوض، باید برخی چیزها را به طور کامل رها کنید و فعلاً بقیه را به تعویق بیندازید. اما اگر هر دوی شما این چیزهای بزرگ را همراه با قدرت و ثروت داشته باشید، در این صورت حتی دومی را نیز به دست نمی آورید، زیرا اولی را نیز هدف قرار می دهید: اما در مورد اولی مطلقاً شکست خواهید خورد که تنها به وسیله آن سعادت و آزادی حاصل می شود. .

بنابراین کار کنید تا بتوانید به هر ظاهر خشن بگویید: "شما ظاهری هستید و نه کاملاً آن چیزی که به نظر می رسید." و سپس آن را با قوانینی که دارید بررسی کنید، و اول، و عمدتاً با این: آیا این به چیزهایی مربوط می شود که تحت کنترل خود ما هستند یا چیزهایی که نیستند. و اگر به چیزی مربوط می شود که تحت کنترل ما نیست، آماده باشید که بگویید برای شما چیزی نیست.

2. به یاد داشته باشید که پیروی از آرزو، نوید رسیدن به آن چیزی است که شما آرزویش را دارید. و کراهت نوید دوری از آنچه از آن بیزاری می دهد. امّا کسى که به خواسته اش نرسد، مأیوس است، و کسى که مورد کراهتش را در سر بگذراند، بدبخت. بنابراین، اگر بیزاری خود را فقط به آن چیزهایی محدود کنید که با استفاده طبیعی از توانایی های شما که در کنترل خودتان هستید، مغایرت دارند، هرگز متحمل چیزی نخواهید شد که از آن متنفر باشید. اما اگر از بیماری یا مرگ یا فقر بیزاری، بدبخت خواهی شد. پس بیزاری را از همه چیزهایی که در اختیار ما نیست دور کنید و آن را به چیزهایی بر خلاف ماهیت آنچه در اختیار ماست منتقل کنید. اما، در حال حاضر، میل را کاملاً سرکوب کنید: زیرا، اگر به هر یک از چیزهایی که تحت کنترل شما نیستند، میل دارید، لزوماً باید ناامید شوید. و از آنهایی که هستند، و آرزوی آنها ستودنی است، هنوز چیزی در اختیار شما نیست. فقط از اقدامات مناسب تعقیب و اجتناب استفاده کنید. و حتی اینها به آرامی و با ملایمت و ملایمت.

3. با توجه به هر چیز که شما را خوشحال می کند، مفید است، یا عمیقا دوست داشته می شود، به یاد داشته باشید که از بی اهمیت ترین چیزها شروع کنید که ماهیت کلی آنها چیست. به عنوان مثال، اگر به یک لیوان سرامیکی خاص علاقه دارید، به خود یادآوری کنید که فقط فنجان های سرامیکی است که به طور کلی به آن علاقه دارید. بعد اگر خراب شد مزاحم نمیشوید. اگر فرزند یا همسر خود را ببوسید، بگویید که فقط چیزهای انسانی را می بوسید و اگر یکی از آنها بمیرد مزاحم نخواهید شد.

4. زمانی که قصد انجام هر کاری را دارید، به خود یادآوری کنید که آن عمل چیست. اگر می‌خواهید حمام کنید، چیزهایی را که معمولاً در حمام اتفاق می‌افتد برای خود تصور کنید: برخی آب را می‌پاشند، برخی هل می‌دهند، برخی از کلمات توهین آمیز استفاده می‌کنند و برخی دیگر دزدی می‌کنند. بنابراین، اگر با خود بگویید: "من اکنون می روم حمام می کنم و ذهن خود را در وضعیتی مطابق با طبیعت نگه می دارم، با خیال راحت تر این عمل را انجام خواهید داد." و به همین ترتیب نسبت به هر عمل دیگری. به این ترتیب، اگر مانعی در حمام کردن پیش بیاید، آن را آماده خواهید داشت که بگویید: «نه تنها می خواستم حمام کنم، بلکه می خواستم ذهنم را در حالتی مطابق با طبیعت نگه دارم؛ و اگر باشم آن را نگه نمی دارم. از چیزهایی که اتفاق می افتد ناراحت است

5. انسان ها نه از چیزها، بلکه از اصول و تصوراتی که در مورد چیزها شکل می دهند، آشفته می شوند. به عنوان مثال، مرگ وحشتناک نیست، وگرنه برای سقراط چنین جلوه می کرد. اما وحشت در تصور ما از مرگ است که وحشتناک است. بنابراین، هنگامی که مانع، یا آشفته یا اندوهگین شدیم، هرگز آن را به دیگران نسبت ندهیم، بلکه به خودمان نسبت دهیم. یعنی به اصول خودمان. شخص ناآگاه تقصیر وضعیت بد خود را به گردن دیگران می اندازد. کسی که تازه شروع به آموزش کرده است تقصیر را متوجه خودش خواهد کرد. برخی که کاملاً آموزش دیده اند، نه دیگران را سرزنش می کنند و نه خود را.

6. با هیچ برتری که مال شما نیست مغرور نباشید. اگر اسبی مغرور باشد و بگوید "من خوش تیپ هستم" قابل حمایت است. اما وقتی مغرور می شوید و می گویید: «اسب خوش تیپ دارم» بدانید که به چیزی که در واقع فقط خوبی اسب است افتخار می کنید. پس مال شما چیست؟ فقط واکنش شما به ظاهر چیزها. بنابراین، هنگامی که در واکنش به ظاهر اشیاء مطابق با طبیعت رفتار کنید، با عقل مغرور خواهید شد. زیرا شما به برخی از خوبی های خود افتخار خواهید کرد.

7. زمانی را در نظر بگیرید که در یک سفر، کشتی شما لنگر انداخته است. اگر برای گرفتن آب به ساحل می روید، ممکن است در طول مسیر خود را با برداشتن یک صدف یا پیاز سرگرم کنید. با این حال، افکار و توجه مداوم شما باید به سمت کشتی خم شود و منتظر تماس کاپیتان در کشتی باشد. پس باید فوراً همه این چیزها را رها کنید، در غیر این صورت مانند گوسفند، گردن و پاهایتان را بسته به کشتی پرتاب خواهید شد. در مورد زندگی هم همینطور است. اگر به جای پیاز یا صدف، زن یا فرزند به شما بدهند، خوب است. اما اگر کاپیتان تماس گرفت، باید به سمت کشتی بدوید، آنها را رها کنید، و در مورد هیچ یک از آنها نباشید. اما اگر پیر شده‌اید، هرگز از کشتی دور نشوید، مبادا هنگامی که شما را صدا می‌زنند، نتوانید به موقع بیایید.

8. درخواست نکنید که همه چیز آنطور که می خواهید اتفاق بیفتد، بلکه آرزو کنید که همانطور که اتفاق می افتد، اتفاق بیفتد و به خوبی پیش خواهید رفت.

9. بیماری مانعی برای بدن است، اما مانعی برای توانایی شما در انتخاب نیست، مگر اینکه این انتخاب شما باشد. لنگش مانعی برای پا است، اما نه مانعی برای انتخاب شما. این را با توجه به هر اتفاقی که می افتد به خود بگویید، آنگاه چنین موانعی را به عنوان مانعی برای چیز دیگری خواهید دید، اما برای خود نه.

10. در هر حادثه ای از خود بپرسید که چه توانایی هایی برای استفاده درست از آن دارید. اگر فردی جذاب را ببینید، متوجه خواهید شد که خویشتن داری توانایی شماست که برخلاف میل خود دارید. اگر درد دارید، استقامت پیدا خواهید کرد. اگر زبان ناخوشایندی بشنوید، شکیبایی خواهید یافت. و به این ترتیب عادت کنید، ظواهر چیزها شما را همراه با آنها عجله نمی کند.

11. هرگز درباره چیزی نگویید: «آن را گم کرده ام». اما، "من آن را پس داده ام." آیا فرزند شما مرده است؟ برگردانده می شود. همسرت مرده؟ او برگردانده شده است. آیا دارایی شما گرفته شده است؟ خوب، و آیا به همین ترتیب بازگردانده نمی شود؟ اما کسی که آن را برداشت، مرد بدی است.» برای شما چه فرقی دارد که بخشنده آن را پس بگیرد؟ در حالی که آن را به شما می دهد تا آن را تملک کنید، مراقب آن باشید. اما آن را به عنوان مال خود نگاه نکنید، همانطور که مسافران به یک هتل نگاه می کنند.

12. اگر می خواهید پیشرفت کنید، استدلال هایی مانند این را رد کنید: «اگر از امور خود کوتاهی کنم، درآمدی ندارم، اگر بنده خود را اصلاح نکنم، بد است». زیرا بهتر است با گرسنگی بمیریم و از غم و اندوه و ترس بمیریم تا در رفاه با آشفتگی زندگی کنیم. و بهتر است بنده تو بد باشد تا تو ناراضی.

بنابراین از چیزهای کوچک شروع کنید. آیا کمی روغن ریخته شده است؟ کمی شراب دزدیده شده است؟ به خود بگویید: "این بهایی است که برای آرامش، برای آرامش پرداخت می شود، و هیچ چیز بیهوده نیست." وقتی بنده خود را صدا می کنی، ممکن است نیاید; یا اگر انجام دهد، ممکن است کاری را که شما می خواهید انجام ندهد. اما او به هیچ وجه آنقدر اهمیت ندارد که در توان او باشد که مزاحمتی برای شما ایجاد کند.

13. اگر می خواهید پیشرفت کنید، راضی باشید که در مورد چیزهای بیرونی احمق و احمق فکر کنید. مایل نباشید که چیزی بدانید. و حتی اگر برای دیگران فردی مهم به نظر می رسید، به خود بی اعتماد باشید. زیرا، دشوار است هم توانایی انتخابی خود را در وضعیتی مطابق با طبیعت نگه دارید و هم در عین حال چیزهای بیرونی به دست آورید. اما در حالی که شما مراقب یکی هستید، باید از دیگری غافل شوید.

14. اگر می خواهی فرزندانت، همسرت و دوستانت برای همیشه زنده بمانند، احمق هستی. از آنجایی که می‌خواهید بر چیزهایی که نمی‌توانید کنترل داشته باشید، آرزو دارید چیزهایی که متعلق به دیگران است متعلق به خودتان باشند. به همین ترتیب، اگر می خواهی بنده ات بی عیب باشد، احمق هستی. زیرا آرزو می‌کنی که رذیلت، رذیلت نباشد، بلکه چیز دیگری باشد. اما اگر می‌خواهی که خواسته‌هایت ناامید نشود، این در کنترل خودت است. بنابراین، آنچه را در کنترل توست، اعمال کن. او ارباب هر شخص دیگری است. کسی که می‌تواند هر چیزی را که می‌خواهد داشته باشد یا از آن دوری کند، اعطا کند یا از آن دوری کند، هر کس که آزاد است، هیچ آرزویی نداشته باشد، چیزی را رد کند، که به دیگران بستگی دارد، او باید حتماً برده باشد.

15. به یاد داشته باشید که باید در زندگی مانند مهمانی شام رفتار کنید. آیا چیزی برای شما آورده شده است؟ دستت را دراز کن و سهم خود را با اعتدال بگیر. از کنارت میگذره؟ متوقفش نکن هنوز نیومده؟ آرزوی خود را به سوی آن دراز نکن، بلکه صبر کن تا به تو برسد. در مورد فرزندان، همسر، پست های عمومی، ثروت این کار را بکنید تا در نهایت شریک شایسته ای در جشن های خدایان خواهید بود. و اگر حتی چیزهایی را که پیش روی شما گذاشته شده است، نگیرید، اما حتی بتوانید آنها را رد کنید، نه تنها در اعیاد خدایان، بلکه در امپراتوری آنها نیز شریک خواهید بود. زیرا با این کار، دیوژن، هراکلیتوس و امثال آنها به شایستگی الهی شدند و نامیده شدند.

16. هنگامی که می بینید کسی از غم و اندوه گریه می کند که پسرش به خارج از کشور رفته یا مرده است یا در کارش رنج کشیده است، مواظب باشید که ظاهر شما را گمراه نکند. در عوض، در ذهن خود تمایز قائل شوید و آماده باشید که بگویید: "این تصادف نیست که این شخص را آزار می دهد، زیرا باعث ناراحتی شخص دیگری نمی شود، بلکه قضاوت او در مورد آن است." با این حال، تا آنجا که کلمات پیش می روند، خود را به سطح او تقلیل ندهید و مطمئناً با او ناله نکنید. در باطن هم ناله نکنید.

17. به یاد داشته باشید که شما یک بازیگر درام هستید، از آن نوع که نویسنده بخواهد آن را بسازد. اگر کوتاه، از یک کوتاه; اگر طولانی، از یک طولانی. اگر خوشش می آید باید فقیر، فلج، فرماندار یا شخصی رفتار کنید، ببینید طبیعی است. زیرا این کار شماست، شخصیتی که به شما اختصاص داده است، خوب عمل کنید. انتخاب آن مال دیگری است

18. هنگامی که کلاغی با بدشانسی غر می‌زند، اجازه ندهید ظاهر شما را با آن عجله کند، بلکه فوراً برای خود تمایز قائل شوید و بگویید: "هیچ یک از این چیزها برای من پیشگویی نشده است، بلکه برای بدن ناچیز من، یا دارایی، یا آبرو، یا فرزند، یا همسر، اما اگر بخواهم، همه اینها خوش شانس هستند.

19. ممکن است غیرقابل تسخیر باشید، اگر وارد هیچ نبردی نشوید که در آن تسخیر در کنترل شما نباشد. پس هر گاه کسی را در مقام و منزلت یا قدرت و یا از هر جهت دیگر دارای ارجمندی دیدید، احتیاط کنید که در ظاهر عجله نکنید و او را خوشحال کنید. زیرا، اگر جوهر خیر در چیزهایی باشد که تحت کنترل خود ما هستند، جایی برای حسادت یا تقلید باقی نخواهد ماند. اما، به نوبه خود، نمی خواهید ژنرال، سناتور یا کنسول باشید، بلکه آزاد باشید. و تنها راه برای این، تحقیر چیزهایی است که تحت کنترل ما نیست.

20. به خاطر داشته باشید که کسی که بد زبانی می کند یا ضربه می زند توهین نمی کند، بلکه اصلی که این چیزها را توهین نشان می دهد. بنابراین، وقتی کسی شما را تحریک می کند، مطمئن باشید که این نظر خودتان است که شما را تحریک می کند. بنابراین، در وهله اول سعی کنید از ظاهر عجله نکنید. زیرا اگر یک بار وقت به دست آورید و مهلت دهید، راحت تر به خود فرمان خواهید داد.

21. بگذار مرگ و تبعید، و هر چیز دیگری که وحشتناک به نظر می رسد، هر روز در برابر چشمان تو باشد، اما عمدتاً مرگ، و تو برنده می شوی، هرگز به فکر پستی نیفتی، و به چیزی بیش از حد مشتاق طمع نکن.

22. اگر میل شدید به فلسفه دارید، از همان ابتدا خود را آماده کنید تا مورد خندیدن قرار بگیرید، انبوهی به شما مسخره کنند، تا بشنوید که می گویند: "او یکباره به ما فیلسوف بازگردانده می شود." و "این نگاه مبهم از کجاست؟" در حال حاضر، به نوبه خود، در واقع نگاهی مبهم نداشته باشید. اما به چیزهایی که به نظر شما به عنوان کسی که از جانب خدا به این مقام منصوب شده است، پایدار باشید. زیرا به یاد داشته باشید که اگر به همین نکته پایبند باشید، همان کسانی که در ابتدا مسخره کردند، بعداً شما را تحسین خواهند کرد. اما اگر توسط آنها تسخیر شوید، دچار تمسخر مضاعف خواهید شد.

23. اگر اتفاقی افتاد که توجه خود را به چیزهای بیرونی معطوف کنید تا بخواهید کسی را راضی کنید، مطمئن باشید که طرح زندگی خود را خراب کرده اید. پس در همه چیز به فیلسوف بودن راضی باشید. و اگر می خواهی کسی چنین فکری به تو بکند، برای خودت چنین تصور کن و برایت کافی است.

24. اجازه ندهید چنین ملاحظاتی شما را آزار دهد. "من در بی شرفی زندگی خواهم کرد و هیچ کس در هیچ کجای دنیا نیستم." زیرا اگر هتک حرمت شرّی باشد، دیگر نمی‌توانی به وسیله دیگری درگیر هیچ شرّی شوی، مگر اینکه به چیز پستی مشغول شوی. پس آیا کسب قدرت یا پذیرفته شدن در یک سرگرمی کار شماست؟ به هیچ وجه. پس بالاخره این چگونه بی شرمی است؟ و چگونه درست است که شما در هیچ کجا هیچ کس نخواهید بود، در حالی که باید در آن چیزهایی که فقط تحت کنترل خود شما هستند، کسی باشید که ممکن است بیشترین نتیجه را داشته باشید؟ "اما دوستان من بدون کمک خواهند بود." -- منظورت از بدون کمک چیست؟ آنها نه از شما پول خواهند داشت و نه آنها را شهروند رومی خواهید کرد. پس چه کسی به شما گفته است که اینها از چیزهایی است که در اختیار ماست و امور دیگران نیست؟ و چه کسی می تواند چیزهایی را که خودش ندارد به دیگری بدهد؟ "خب، پس آنها را بگیر تا ما هم سهمی داشته باشیم." اگر بتوانم آنها را با حفظ شرافت و امانت و عظمت ذهنم به دست بیاورم، راه را به من نشان دهید تا به آنها دست پیدا کنم. اما اگر از من می‌خواهید که منفعت خود را از دست بدهم تا آنچه را که خوب نیست به دست آورید، در نظر بگیرید که چقدر ناعادل و احمق هستید. به علاوه، کدام را ترجیح می دهید، مبلغی پول یا دوست وفاداری و شرافت؟ پس بهتر است به من کمک کنید تا این شخصیت را به دست بیاورم تا اینکه از من بخواهید کارهایی را انجام دهم که ممکن است آن را از دست بدهم. خوب، اما کشور من، بگو تا آنجا که به من بستگی دارد، بدون کمک خواهد بود. در اینجا باز هم منظور شما چه کمکی است؟ نه رواقی خواهد داشت و نه حمامی از آن شماست.» و چه چیزی دلالت بر آن دارد؟ چرا، نه آهنگر به آن کفش می دهد و نه یک کفاش با بازو. کافی است هرکس به طور کامل کار مناسب خود را انجام دهد. و اگر شهروند شرافتمند و وفادار دیگری به آن می دادی، آیا او از آن استفاده نمی کرد؟ آره. بنابراین خود شما نیز از آن بی استفاده نیستید. "پس تو بگو من در ایالت چه جایگاهی خواهم داشت؟" با حفظ امانت و آبروی خود هر چه می توانید نگه دارید. اما اگر با آرزوی مفید بودن برای آن، اینها را از دست دادید، وقتی بی ایمان و بی شرم شده اید، چه فایده ای می توانید برای کشور خود داشته باشید.

25. آیا کسی قبل از شما در یک تفریح ​​یا در تعارف یا در پذیرش در یک مشاوره ترجیح داده می شود؟ اگر این چیزها خوب است، باید خوشحال باشید که او آنها را به دست آورده است. و اگر آنها بد هستند، غمگین مباش که به آنها نرسیدی. و به یاد داشته باشید که نمی‌توانید بدون استفاده از همان ابزاری [که دیگران انجام می‌دهند] برای به دست آوردن چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند، انتظار داشته باشید که شایسته سهم مساوی از آنها باشید. زیرا کسی که به درگاه مردی [بزرگ] رفت و آمد نمی‌کند، به او نمی‌آید، او را ستایش نمی‌کند، با کسی که می‌رود، برابر است؟ پس شما ظالم و سیری ناپذیر هستید، اگر حاضر نیستید بهایی را بپردازید که این چیزها به آن فروخته می شود و آنها را بیهوده خواهید داشت. کاهو به چه قیمتی فروخته می شود؟ مثلاً پنجاه سنت. اگر دیگری با پرداخت پنجاه سنت کاهو را برد و شما بدون پرداخت آن بدون آنها بروید، تصور نکنید که او بر شما برتری یافته است. زیرا همانطور که او کاهو دارد، شما نیز پنجاه سنت را دارید که ندادید. بنابراین، در مورد حاضر، شما به تفریح ​​چنین شخصی دعوت نشده اید، زیرا بهایی را که یک شام فروخته شده به او نپرداخته اید. برای ستایش فروخته می شود. برای حضور فروخته می شود اگر به نفع شماست، ارزش را به او بدهید. اما اگر در همان زمان، یکی را نپردازید و در عین حال دیگری را دریافت کنید، سیری ناپذیر هستید، و سرسری هستید. پس به جای شام چیزی ندارید؟ آری، تو داری: ستایش نکردن او را که دوست نداری او را ستایش کنی. تحمل نکردن رفتارش هنگام ورود

26. اراده طبیعت ممکن است از چیزهایی آموخته شود که در آنها از یکدیگر متمایز نمی شویم. به عنوان مثال، وقتی پسر همسایه ما یک فنجان یا مانند آن را می شکند، ما در حال حاضر آماده هستیم که بگوییم: "این چیزها اتفاق می افتد." پس مطمئن باشید که وقتی فنجان خودتان نیز به همین ترتیب شکسته می‌شود، باید تحت تأثیر قرار بگیرید، درست مانند زمانی که فنجان دیگری شکسته شد. این را به همین ترتیب در مورد چیزهای بزرگتر اعمال کنید. آیا فرزند یا همسر دیگری مرده است؟ هیچ کس نیست که نگوید: "این یک تصادف انسانی است." اما اگر فرزند خود کسی بمیرد، در حال حاضر می گوید: "افسوس که من چقدر بدبختم!" اما باید به خاطر داشت که در شنیدن همین موضوع در مورد دیگران چه تأثیری بر ما می گذارد.

27. همانطور که علامتی برای از دست دادن هدف تنظیم نمی شود، ماهیت شر نیز در جهان وجود ندارد.

28. اگر شخصی جسد شما را به هر غریبه ای که در راهش می دید بدهد، قطعا عصبانی می شوید. و آیا شرم ندارید که ذهن خود را به دست هر کسی که به طور لفظی به شما حمله می کند گیج و مبهوت شود؟

29. در هر امرى به آنچه مقدم و بعد است توجه كن و سپس آن را به عهده بگیر. در غیر این صورت با روح شروع خواهید کرد. اما بدون فکر کردن به عواقب، وقتی برخی از آنها ظاهر می شوند، شرم آور از آن دست بردارید. من در بازی های المپیک پیروز خواهم شد. اما آنچه مقدم است و بعد از آن را در نظر بگیرید، سپس اگر به نفع شماست، وارد کار شوید. شما باید قوانین را رعایت کنید، رژیم را رعایت کنید، از غذاهای خوش طعم خودداری کنید. بدن خود را، چه بخواهید چه نخواهید، در ساعت مشخص شده در گرما و سرما ورزش دهید. نه آب سرد باید بنوشید و نه حتی گاهی شراب. در یک کلام، باید خود را به استاد خود بسپارید، مانند یک پزشک. سپس، در مبارزه، ممکن است به خندق پرتاب شوید، بازوی خود را از جای خود درآورید، مچ پای خود را بچرخانید، غبار را قورت دهید، شلاق بخورید، و در نهایت، پیروزی را از دست بدهید. وقتی همه اینها را ارزیابی کردید، اگر تمایل شما همچنان پابرجاست، پس به جنگ بروید. در غیر این صورت توجه کنید، رفتارتان مانند کودکانی است که گاهی کشتی‌گیر، گاهی گلادیاتور بازی می‌کنند، گاهی در شیپور می‌نوازند و گاهی هم وقتی این نمایش‌ها را دیده و تحسین می‌کنند، تراژدی می‌کنند. بنابراین شما نیز زمانی یک کشتی گیر، زمانی یک گلادیاتور، اکنون فیلسوف و سپس سخنور خواهید بود. اما با تمام وجودت هیچی مانند یک میمون، همه چیزهایی را که می بینید تقلید می کنید، و یکی پس از دیگری مطمئناً شما را خشنود می کند، اما به محض اینکه آشنا شد، از بین می رود. زیرا شما هرگز با ملاحظه کاری وارد نشده اید، و نه پس از مشاهده کل موضوع از هر سو، و یا بررسی دقیقی در آن انجام نداده اید، بلکه با عجله و با تمایلی سرد. بنابراین برخی، وقتی فیلسوفی را می‌بینند و می‌شنوند که مردی مانند فرات صحبت می‌کند (البته، چه کسی می‌تواند مانند او صحبت کند؟)، فکر می‌کنند که فیلسوف هم باشند. اولاً، ای انسان، در نظر بگیرید که موضوع چیست، و طبیعت شما چه چیزی را می تواند تحمل کند. اگر می‌خواهید کشتی‌گیر باشید، شانه‌هایتان، پشتتان، ران‌هایتان را در نظر بگیرید. برای افراد مختلف برای چیزهای مختلف ساخته شده است. آیا فکر می کنید که می توانید مانند خودتان عمل کنید و فیلسوف باشید؟

این که می توانید مثل الان بخورید و بیاشامید و عصبانی و ناراضی باشید؟ شما باید مراقب باشید، باید تلاش کنید، باید از برخی اشتها بهتر شوید، باید آشنایی خود را ترک کنید، مورد تحقیر بنده خود قرار بگیرید، توسط کسانی که ملاقات می کنید مورد خندیدن قرار بگیرید. بدتر از دیگران در همه چیز، در دادگاه، در افتخارات، در دادگاه های قضایی. وقتی همه این موارد را در نظر گرفتید، در صورت تمایل، نزدیک شوید. اگر با جدا شدن از آنها، ذهن شما به خرید آرامش، آزادی و آرامش است. اگر نه، به اینجا نیایید. مثل بچه ها فیلسوف نباشید، بعد باجگیر باشید، بعد خطیب باشید و بعد یکی از افسران سزار. این چیزها سازگار نیست. شما باید یک مرد باشید، یا خوب یا بد. شما باید یا قوه حاکمیت خود را بپرورانید یا افراد بیرونی، و خود را به چیزهای درونی یا بیرونی خود اختصاص دهید. یعنی یا فیلسوف باش یا از افراد مبتذل.

30. وظایف به طور جهانی با روابط سنجیده می شوند. آیا کسی پدر است؟ اگر چنین است، به طور ضمنی گفته می شود که فرزندان باید از او مراقبت کنند، در همه چیز تسلیم او شوند، با صبر و حوصله به سرزنش ها، اصلاحات او گوش دهند. اما او پدر بدی است. آیا شما به طور طبیعی حق داشتن یک پدر خوب را دارید؟ نه فقط به پدر آیا برادر ظلم می کند؟ خوب، وضعیت خود را نسبت به او حفظ کنید. در نظر نگیرید که او چه می کند، بلکه باید چه کاری انجام دهید تا توانایی انتخابی خود را در وضعیتی مطابق با طبیعت نگه دارید. زیرا دیگری به شما صدمه نمی زند مگر اینکه شما بخواهید. در آن صورت وقتی فکر می کنید آسیب دیده اید آسیب خواهید دید. بنابراین، اگر به فکر کردن چندین رابطه عادت کنید، به این ترتیب، از ایده یک همسایه، یک شهروند، یک ژنرال، وظایف مربوطه را خواهید یافت.

31. مطمئن باشید که خاصیت اساسی تقوا نسبت به خدایان این است که در مورد آنها عقاید درست ایجاد کنید، به عنوان موجود "من و به عنوان حاکم بر جهان با نیکی و عدالت. و خود را در این قطعنامه ثابت کنید و از آنها اطاعت کنید و تسلیم آنها شوید. و با کمال میل از آنها پیروی کنید، زیرا به این ترتیب شما هرگز از خدایان ایراد نخواهید گرفت، و آنها را متهم به غفلت نخواهید کرد خود را از چیزهایی که در اختیار ما نیست کنار بگذاریم، و خیر یا شر را فقط در چیزهایی قرار دهیم که در اختیار ماست، زیرا اگر گمان کنی هر یک از چیزهایی که در اختیار ما نیست، خوب یا بد است، وقتی از آنچه می‌خواهی ناامید می‌شوی. یا متحمل آنچه می خواهید بپرهیزید، لزوماً باید نویسندگان را سرزنش کنید، زیرا هر حیوانی به طور طبیعی برای پرواز و بیزاری از چیزهایی ساخته شده است که به نظر می رسد آسیب رسان است، و علل آنها را تعقیب می کند و آنها را تحسین می کند علل آنها بنابراین، غیرعملی است که کسی که خود را آسیب دیده است، باید از کسی که فکر می کند به او صدمه می زند، خوشحال باشد، همانطور که نمی توان از خود آسیب خوشحال بود. از این رو، پدر نیز هنگامی که چیزهایی را که نیکو می داند به او ندهد، مورد دشنام پسر قرار می گیرد. و امپراتوری مفروض که به خوبی پولینیس و اتئوکلس را دشمنان متقابل ساختند. با این حساب کشاورز، ملوان، بازرگان، با این حساب کسانی که زن و بچه را از دست می دهند، خدایان را دشنام می دهند. زیرا در جایی که علاقه باشد، تقوا نیز وجود دارد. پس هر کس مواظب هوسها و کراهتهای خود باشد، به همین ترتیب مراقب تقوا باشد. اما بر هر کس نیز واجب است که بر طبق آداب و رسوم کشور خود، با پاکی، نه از روی اهمال، و نه از روی سهل انگاری، و نه کم و بیش از حد توان خود، نذری و قربانی و اولین میوه ها را تقدیم کند.

32. هنگامی که به فال گرفتن متوسل شدید، به یاد داشته باشید که نمی دانید واقعه چه خواهد بود و می آیید تا آن را از فالگیر بیاموزید. اما قبل از آمدن می‌دانید که چه ماهیتی دارد، حداقل اگر فیلسوف باشید. زیرا اگر در میان چیزهایی باشد که تحت کنترل ما نیست، به هیچ وجه نمی تواند خیر یا شر باشد. بنابراین، نه میل و نه بیزاری را با خود به پیشگو نیاورید (در غیر این صورت با لرزش به او نزدیک خواهید شد)، بلکه ابتدا این آگاهی را به دست آورید که هر اتفاقی برای شما بی تفاوت است و هیچ چیز، از هر نوعی که باشد، استفاده درست از آن در اختیار شما خواهد بود و هیچ کس نمی تواند مانع آن شود. پس به عنوان مشاوران خود به نزد خدایان بیایید، و پس از آن، هنگامی که نصیحتی به شما شد، به یاد بیاورید که چه مشاورانی را در نظر گرفته اید، و در صورت سرپیچی از توصیه های آنان غفلت خواهید کرد. همانطور که سقراط تجویز کرده است، به پیشگویی بیایید، در مواردی که تمام توجه به واقعه مربوط می شود، و در آن هیچ فرصتی توسط عقل یا هیچ هنر دیگری برای کشف چیزی که برای آموختن پیشنهاد می شود، فراهم نمی شود. بنابراین، وقتی وظیفه ما این است که در خطر یک دوست یا کشور خود سهیم باشیم، نباید با او مشورت کنیم که آیا آن را با آنها در میان می گذاریم یا نه. زیرا، اگرچه پیشگو باید به شما هشدار دهد که قربانیان نامطلوب هستند، اما این به معنای چیزی بیش از این نیست که مرگ یا مثله کردن یا تبعید را پیش بینی کرده است. اما ما در درون خود عقل داریم و حتی با وجود این خطرات، به پیشگوی بزرگتر، خدای پیتی، که کسی را که هیچ کمکی به دوستش نمی‌کرد در حالی که دیگری او را می‌کشت، از معبد بیرون کرد.

33. فوراً برای خود یک نوع رفتار و رفتار را تجویز کنید که ممکن است هم به تنهایی و هم در جمع نگه دارید.

اکثراً ساکت باشید، یا صرفاً آنچه را که لازم است و با چند کلمه صحبت کنید. با این حال، ممکن است گاهی اوقات که مناسبت آن را می طلبد، هرچند کم، وارد گفتمان شویم، اما نه در مورد هیچ یک از موضوعات رایج، مانند گلادیاتورها، مسابقات اسب دوانی، قهرمانان ورزشی، یا جشن ها، موضوعات مبتذل گفتگو. اما اصولاً نه از مردان، تا سرزنش، یا ستایش، یا مقایسه انجام شود. اگر می توانید، پس با گفتگوی خود، شرکت خود را به موضوعات مناسب برسانید. اما اگر در میان غریبه ها برده شدی، ساکت باش.

اجازه ندهید که خنده شما زیاد باشد، نه در مواقع زیاد و نه زیاد.

در صورت امکان به طور کامل از فحش دادن خودداری کنید. اگر نه، تا جایی که می توانید.

اجتناب از سرگرمی های عمومی و مبتذل؛ اما، اگر زمانی شما را به سوی آنها فرا خواند، توجه خود را بر روی کشش نگه دارید، تا مبادا به طور نامحسوس به رفتارهای مبتذل لغزید. زیرا یقین داشته باشید که اگر شخصی خود چنین سالم باشد، اما اگر رفیقش مبتلا شود، کسی که با او گفتگو کند نیز به همین ترتیب آلوده خواهد شد.

چیزهای مربوط به بدن را به جز استفاده صرف ارائه دهید. مانند گوشت، نوشیدنی، لباس، خانه، خانواده. اما هر چیزی را که به نمایش و ظرافت مربوط می شود را رد کنید و رد کنید.

تا آنجا که ممکن است، قبل از ازدواج، خود را از آشنایی با زنان دور نگه دارید، و اگر به آنها زیاده روی کردید، اجازه دهید حلال باشد.» اما برای کسانی که از این آزادی ها استفاده می کنند، آزاردهنده و پر از سرزنش نباشید و مکرراً به خود مباهات نکنید. که خودت این کار را نمی کنی

اگر کسی به شما گفت که چنین شخصی در مورد شما بد می گوید، در مورد آنچه در مورد شما گفته می شود بهانه نیاورید، بلکه پاسخ دهید: او از دیگر عیوب من خبر ندارد وگرنه فقط اینها را بیان نمی کرد.

لزومی ندارد که اغلب در نمایش های عمومی ظاهر شوید. اما اگر فرصت مناسبی برای حضور شما وجود دارد، برای کسی بیشتر از خودتان مشتاق ظاهر نشوید. یعنی آرزو کن که چیزها همانگونه باشند که هستند و او فقط بر کسی که فاتح است غلبه کند، زیرا در این صورت هیچ مانعی نخواهی داشت. اما کاملاً از اظهارات و تمسخر و احساسات خشونت آمیز خودداری کنید. و هنگامی که بیرون آمدید، در مورد آنچه گذشته است و آنچه به اصلاح خودتان کمک نمی کند، بحث نکنید. زیرا با چنین گفتمانی به نظر می رسد که شما به شدت از نمایش تحت تأثیر قرار گرفته اید.

[به میل خود] به تمرین هیچ کدام نروید

نویسندگان، و نه به راحتی [در آنها] ظاهر شوید. اما، اگر ظاهر شدید، جاذبه و آرامش خود را حفظ کنید، و در عین حال از گیج شدن خودداری کنید.

وقتی می‌خواهید با کسی مشورت کنید، مخصوصاً با کسانی که در یک ایستگاه برتر هستند، برای خود نشان دهید که سقراط یا زنون در چنین موردی چگونه رفتار می‌کنند، و شما از استفاده درست از هر اتفاقی که ممکن است رخ دهد ضرر نخواهید کرد.

وقتی به سراغ یکی از صاحبان قدرت می روید، به خودتان نشان دهید که او را در خانه نخواهید یافت. که پذیرش نخواهید شد؛ که درها به روی شما باز نخواهد شد. که او هیچ توجهی به شما نخواهد کرد. اگر با همه اینها وظیفه شماست که بروید، آنچه را که پیش می‌آید تحمل کنید و هرگز [به خودتان] نگویید: «اینقدر ارزش نداشت». زیرا این امر مبتذل و مانند مردی است که از چیزهای بیرونی مبهوت شده است.

در مهمانی های گفتگو از ذکر مکرر و بیش از حد اعمال و خطرات خود بپرهیزید. زیرا هر چقدر هم که ذکر خطراتی که متحمل شده اید برای خودتان خوشایند باشد، شنیدن ماجراهای شما برای دیگران به همان اندازه خوشایند نیست. به همین ترتیب از تلاش برای تحریک خنده خودداری کنید. زیرا این نکته لغزنده ای است که ممکن است شما را به آداب رکیک بیاندازد و علاوه بر این، ممکن است از احترام آشنایتان کم کند. رویکرد به گفتمان ناشایست نیز خطرناک است. بنابراین، هرگاه چنین اتفاقی افتاد، اگر فرصت مناسبی بود، کسی را که از این راه پیشرفت می‌کند سرزنش کنید. یا حداقل با سکوت و سرخ شدن و نگاهی منع کننده، خود را از این گونه صحبت ها ناراضی نشان دهید.

34. اگر از ظاهر لذتی که وعده داده شده، تحت تأثیر قرار گرفتی، از دور شدن با عجله آن بپرهیز. اما اجازه دهید این ماجرا در زمان فراغت شما منتظر بماند و کمی تأخیر را برای خود تهیه کنید. سپس هر دو زمان را به ذهن خود بیاور: آن چیزی که در آن لذت می بری، و آن چیزی که در آن توبه می کنی و پس از لذت بردن خود را ملامت می کنی. و در مخالفت با اینها پیش روی خود قرار بده که اگر امتناع کنی چگونه خوشحال خواهی شد و خودت را تحسین خواهی کرد. و اگر چه به نظر شما لذتی فصلی است، مراقب باشید که نیروی فریبنده، پسندیده و جذاب آن شما را تحت سلطه خود قرار ندهد. اما در تقابل با این، چقدر بهتر است که از کسب این پیروزی بزرگ آگاه باشیم.

35. هنگامی که کاری را از روی قضاوت روشن انجام می دهید، هرگز از موجودی که دیده می شود آن را انجام نمی دهد، گرچه جهان باید در مورد آن گمان نادرستی بکند. زیرا، اگر درست عمل نمی کنید، از خود عمل اجتناب کنید. اما، اگر این کار را می کنید، چرا از کسانی که به اشتباه شما را سرزنش می کنند، می ترسید؟

36. همانطور که گزاره «یا روز است یا شب است» برای برهان منفصل بسیار مناسب است، اما در بحث ربطی کاملاً نامناسب است، بنابراین، در مهمانی، انتخاب بیشترین سهم برای جسم بسیار مناسب است. اشتها، اما کاملاً با روح اجتماعی یک سرگرمی ناسازگار است. هنگامی که با دیگری غذا می خورید، نه تنها ارزش چیزهایی را که برای بدن پیش روی شما گذاشته شده است، بلکه ارزش رفتاری را که باید نسبت به شخصی که سرگرمی می کند رعایت کنید، به خاطر بسپارید.

37. اگر شخصیتی را بالاتر از قدرت خود فرض کرده اید، هم در آن شخصیت بدی ایجاد کرده اید و هم شخصیتی را که ممکن است از آن حمایت کرده باشید کنار گذاشته اید.

38. هنگام راه رفتن مواظب باشید که روی میخ نگذارید و پای خود را نچرخانید. پس به همین ترتیب مراقب باشید که به قوه حاکم بر ذهن خود آسیبی وارد نکنید. و اگر بخواهیم در هر اقدامی از این امر مراقبت کنیم، باید با ایمنی بیشتری اقدام کنیم.

39. بدن برای هر کس میزان مال است، همچنان که پای کفش. بنابراین، اگر به این بسنده کنید، میزان را حفظ خواهید کرد. اما اگر فراتر از آن حرکت کنید، لزوماً باید مانند یک صخره به جلو برده شوید. همانطور که در مورد یک کفش، اگر از تناسب آن برای پا فراتر بروید، ابتدا طلاکاری می شود، سپس بنفش، و سپس با نگین میخ می شود. زیرا برای آن چیزی که یک بار از مقدار معین فراتر رود، هیچ حد و مرزی وجود ندارد.

40. مردان از چهارده سالگی با عنوان «معشوقه» چاپلوسی می کنند. بنابراین، با درک این که آنها را فقط واجد شرایطی برای لذت بردن مردان می دانند، شروع به آراستن خود می کنند و در این راه امیدهای خود را ناامید می کنند. بنابراین، ما باید توجه خود را به این معقول سازیم که آنها به دلیل ظاهر شایسته، متواضعانه و با احتیاط ارزش دارند.

41. گذراندن زمان زیاد در امور مربوط به بدن، مانند طولانی بودن در تمرینات، خوردن و آشامیدن، و انجام سایر اعمال حیوانی، نشانه فقدان نبوغ است. اینها باید اتفاقی و جزئی انجام شود و تمام حواس ما به رسیدگی به تفاهم باشد.

42. هنگامی که شخصی به شما آسیب می زند یا از شما بد می گوید، به یاد داشته باشید که او با این فرض که وظیفه اوست عمل می کند یا صحبت می کند. حال، ممکن نیست که او باید از آنچه به نظر شما درست است، پیروی کند، بلکه از آنچه در نظر خودش چنین است. بنابراین، اگر از روی ظاهر نادرست قضاوت کند، آسیب دیده است، زیرا او نیز فریب خورده است. زیرا اگر کسی گزاره‌ای صادق را نادرست فرض کند، آن گزاره صدمه نمی‌بیند، بلکه کسی که فریب آن را می‌خورد. پس با برخاستن از این اصول، با مهربانی فردی را تحمل خواهید کرد که شما را ناسزا می گوید، زیرا در هر موقعیتی خواهید گفت: "به نظر او چنین بود."

43. هر چیزی دو دسته دارد یکی که با آن حمل می شود و دیگری که نمی تواند. اگر برادرت ظلم کرد، آن عمل را به دست ظلم او نگیر، زیرا با آن قابل حمل نیست. اما برعکس، اینکه او برادر شماست، که با شما بزرگ شده است. و به این ترتیب آن را همانطور که قرار است حمل کنید، بگیرید.

44. این استدلالها بی ارتباطند: «من از شما ثروتمندترم پس بهترم»; «من از شما فصیح‌ترم، پس بهترم». ارتباط بیشتر این است: «من از شما ثروتمندترم، پس دارایی من از شما بیشتر است». «من از تو فصیح‌ترم، پس سبک من از تو بهتر است». اما تو بالاخره نه مال هستی و نه سبک.

45. آیا کسی در مدت کوتاهی حمام می کند؟ نگویید که او این کار را بد انجام می دهد، اما در مدت زمان بسیار کمی. آیا کسی مقدار زیادی شراب می نوشد؟ نگویید که او مریض می شود، بلکه مقدار زیادی می نوشد. زیرا، تا زمانی که شما کاملاً از اصل عمل کسی که بر اساس آن عمل می کند، درک نکنید، چگونه باید متوجه شوید که او مریض شده است؟ بنابراین شما در معرض خطر تایید هیچ ظاهری نیستید، مگر آن چیزی که کاملاً درک می کنید.

46. ​​هرگز خود را فیلسوف خطاب نکنید، و در میان ناآموختگان در مورد قضایا زیاد صحبت نکنید، بلکه مطابق با آنها رفتار کنید. بنابراین، در یک سرگرمی، صحبت نکنید که افراد چگونه باید غذا بخورند، بلکه همانطور که باید بخورید. زیرا به یاد داشته باشید که به این ترتیب سقراط نیز به طور جهانی از هر گونه خودنمایی اجتناب می کرد. و چون کسانی نزد او می‌آمدند و می‌خواستند از سوی او به فلاسفه توصیه شود، آنان را می‌پذیرفت و توصیه می‌کرد، پس به خوبی تحمل می‌کرد که مورد غفلت قرار گیرد. به طوری که اگر درباره قضایای فلسفی صحبتی در میان ناآموخته‌ها اتفاق بیفتد، اکثراً ساکت باشید. زیرا خطر بزرگی وجود دارد که فوراً چیزی را که هضم نکرده اید بیرون بیاندازید. و اگر کسی به شما بگوید که شما هیچ چیز نمی دانید، و شما در آن غافل نیستید، ممکن است مطمئن باشید که تجارت خود را شروع کرده اید. چرا که گوسفندان علف را پرت نکنند تا به چوپانان نشان دهند که چقدر خورده اند. اما با هضم غذای خود از ظاهر پشم و شیر تولید می کنند. بنابراین، آیا شما نیز قضایا را به ناآموختگان نشان نمی دهید، بلکه اعمالی را که پس از هضم شدن توسط آنها ایجاد می شود، نشان نمی دهید.

47. هنگامی که خود را برای تامین مایحتاج بدن خود به قیمتی ناچیز آورده اید، خود را به آن تحقیر نکنید. و نه، اگر آب می نوشید، در هر موقعیتی بگویید: «من آب می خورم». اما اول فکر کنید که فقرا چقدر از ما سخت‌گیرتر و صبورترند. اما اگر در هر زمانی می‌خواهید خود را با ورزش کردن و تحمل آزمایش‌های سخت خسته کنید، این کار را به خاطر خودتان انجام دهید، نه برای دنیا. مجسمه ها را نگیرید، اما وقتی به شدت تشنه هستید، کمی آب سرد در دهانتان بگیرید و بیرون بیاورید و به کسی نگویید.

48. شرط و خصلت انسان مبتذل این است که هیچ گاه از خود انتظار سود و ضرر نداشته باشد، بلکه از بیرون انتظار داشته باشد. شرط و ویژگی یک فیلسوف این است که از خود انتظار صدمه و منفعت را داشته باشد. نشانه‌های یک متخصص این است که هیچ‌کس را سرزنش نمی‌کند، هیچ‌کس را تحسین نمی‌کند، کسی را سرزنش نمی‌کند، هیچ‌کس را متهم نمی‌کند، درباره‌ی خودش چیزی نمی‌گوید که کسی است یا چیزی می‌داند: زمانی که در هر موردی مانع یا محدود می‌شود، خود را متهم می کند؛ و اگر او را ستودند، پنهانی به مدح کننده می خندد; و اگر نکوهش شود، هیچ دفاعی نمی کند. اما او با احتیاط افراد بیمار یا مجروح می‌رود و می‌ترسد هر چیزی را که درست شده است، قبل از اینکه کاملاً درست شود، جابجا کند. او تمام میل را در خود سرکوب می کند. او بیزاری خود را فقط به چیزهایی منتقل می کند که استفاده درست از توانایی انتخاب خود ما را خنثی می کند. اعمال قوای فعال او نسبت به هر چیزی بسیار ملایم است. اگر احمق یا نادان جلوه کند اهمیتی نمی دهد و در یک کلام خود را دشمن می بیند و در کمین.

49. وقتی کسی در توانایی درک و تفسیر آثار کریسیپوس بیش از حد مطمئن است، با خود بگویید: "اگر کریسیپوس مبهم می نوشت، این شخص هیچ موضوعی برای غرور خود نداشت. اما من چه می خواهم؟ برای درک طبیعت؟ پس از او می پرسم که چه کسی او را تفسیر می کند، و چون کریسیپوس را می بینم، به او متوسل می شوم، بنابراین، به دنبال تفسیر آنها هستم. تا اینجا هیچ چیز برای خودم ارزش قائل نیست. و وقتی مترجمی پیدا می‌کنم، آنچه باقی می‌ماند این است که از دستورات او استفاده کنم. این به تنهایی چیز ارزشمندی است. اما، اگر چیزی جز تفسیر صرف را تحسین نکنم، به جای فیلسوف، چه چیزی بیشتر از یک دستور زبان می شوم؟ جز اینکه در واقع به جای هومر کریسیپوس را تفسیر می کنم. بنابراین، وقتی کسی می‌خواهد که کریسیپوس را برای او بخوانم، وقتی نمی‌توانم اعمالم را مطابق و همخوان با گفتار او نشان دهم، سرخم می‌شوم.

50. هر قواعد اخلاقی را که عمداً به خود پیشنهاد داده اید. آنها را همانطور که قوانین هستند رعایت کنید و گویی با نقض هر یک از آنها مرتکب بی تقوایی خواهید شد. به آنچه که کسی در مورد شما می گوید توجه نکنید، زیرا در نهایت این به شما مربوط نیست. پس تا کی می خواهید خود را شایسته بالاترین پیشرفت ها بدانید و از تمایزات عقل پیروی کنید؟ شما قضایای فلسفی را که باید با آنها آشنا باشید، دریافت کرده اید و با آنها آشنا بوده اید. پس منتظر کدام استاد دیگری هستید که تأخیر اصلاح خود را بر آن بیاندازد؟ شما دیگر یک پسر نیستید، بلکه یک مرد بالغ هستید. بنابراین، اگر سهل انگاری و تنبلی داشته باشی و همیشه اهمال کاری را به تعویق و هدف را به هدف اضافه کنی و روز به روز اصلاح کنی که در آن به خودت اهمیت بدهی، به طور نامحسوسی بدون مهارت ادامه می دهی، و با زندگی و مردن، استقامت می کنی. یکی از مبتذل بودن پس در این لحظه خود را لایق زندگی به عنوان یک مرد بالغ و ماهر بدانید. بگذارید هر چیزی که به نظر می رسد بهترین است برای شما یک قانون خدشه ناپذیر باشد. و اگر مصداقی از درد یا لذت، یا شکوه یا رسوایی پیش روی شما گذاشته شد، به یاد داشته باشید که اکنون مبارزه است، اکنون المپیاد آغاز می شود، و نه می توان آن را به تعویق انداخت. با یک بار شکست خوردن و تسلیم شدن، مهارت از بین می رود یا برعکس حفظ می شود. بنابراین سقراط کامل شد و خود را با همه چیز بهبود بخشید. توجه به چیزی جز عقل و اگر چه شما هنوز سقراط نیستید، اما باید به عنوان کسی که مایل به سقراط شدن است زندگی کنید.

51. اولین و ضروری ترین موضوع در فلسفه، استفاده از قضایای اخلاقی است، مانند: «ما نباید دروغ بگوییم». دوم تظاهرات است، مانند: "منشأ تکلیف ما به دروغ نگفتن چیست؟" سومی به دو تای دیگر نیرو و بیان می بخشد، مانند اینکه منشأ این تظاهرات چیست. تظاهرات برای چیست؟ نتیجه چیست؟ چه تناقضی؟ کدام حقیقت؟ چه دروغی؟ پس مبحث سوم به حساب دومی لازم است و دومی به حساب اولی. اما ضروری ترین، و چیزی که باید روی آن استراحت کنیم، اولین است. اما ما برعکس عمل می کنیم. زیرا ما تمام وقت خود را صرف موضوع سوم می کنیم و تمام تلاش خود را در مورد آن به کار می گیریم و از موضوع اول کاملاً غفلت می کنیم. بنابراین، همزمان که دروغ می‌گوییم، بلافاصله آماده می‌شویم تا نشان دهیم که چگونه دروغ گفتن درست نیست.

پایان

رواقی گریرواقیونفلسفهمارکوس اورلیوسافلاطون
مربی تیم عملیاتی ورزشی آتش نشانی استان قزوین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید