سحرناز علوی/ سین-عین
سحرناز علوی/ سین-عین
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

باشد که همه گیر شود !

آدمی هیچ وقت نمی‌فهمد که چه زمان گرفتار حس و ادراک خود می‌شود. مثلا عشق، در مدت زمان طولانی یک نفر را می‌شناسی، آنقدر باهم صمیمی می‌شوید که ممکن است ناگاه به علاقه شدید یا عشق تبدیل شود بدون حتی ذره ای اراده! یا کسی را برای اولین بار می‌بینی و چنان حس سرزندگی در تو تزریق می‌کند که گویی جان تازه گرفتی و از همان لحظه متولد شدی و در هر لحظه با یادش نفس می‌کشی و این شکل دیگری از احساس شعف در قلب و تن که عشق نام دارد.

برای من این احساس از دیدن چهره یار و خنده نهان در چشمانش آغاز شد.آغازی که پایانش را تصور کردن هم سخت و زجر آور است! در اولین روزهای بهاری پسری با بارانی مشکی و چشمانی گیرا ، حس زندگی را به درون چشمانم فرو برد و دل را با خود به گلزار شادمانی به سوغات برد. آنقدر دوست داشتنی و جذاب که نمیتوانم از دوس داشتنش دست بردارم، نمیتوانم لحظه ای او را جدا از خود تصور کنم و ذره ای از حس خود را از او پنهان کنم. تمام دلواپسی هایم را با او شریکم، به تمام زندگیم اشراف دارد و جهانم را با او یکی کردم . چقد لذیذ است حس دوست داشتن بدون اسارت ، حس خود بودن در کنار یار و یکی شدن و درآمیختن با او.

چه شبها که فکر فتح کردن سرزمین تنش خواب را فرسخ ها از چشمانم میدزدد و چه روزها که با فکر ساختن آینده در کنارش سپری میشود.

درکنار زندگی قشنگی که کنارش دارم چه حسرت‌ها می‌کشم از نبودن بسیاری عاشق در کنار معشوق، دلایل متععد عشق ستیز که زندگی را برای جوان ها زهر میکند و منع سرکشیدن جرعه ای عشق با خیالی آسوده است. عشق هرچه هست زیبا و زیبنده است ، عاشق و معشوق در چشم هم قشنگترین نقش جهانند و چه لذتی بیشتر از این که تمام هستی را در چشم یار ببینی! شاید که عشق از غلیان هورمون های انسانی شکل بگیرد، شاید که هوسی بیش نیست اما از دید من عشق تجربه نوردیدن دنیای دیگر از جنس آرامش و محبت و رفاقت دارد، عشق تغییر پنجره نگاه و باز شدن چشمان رو به دنیایی زیباتر و بهتر است و چقدر دل پسند است که همه را گرفتار خود کند معجزه این درگاه شگفت انگیز.





ادبیاتتولید محتوا
گه پیشتر و گه به فلک نزدیکم اما خودمم زان خودم همان که هستم, هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید