من یاد و یادگاری هستم از دیرباز تا کنون.بر هر جای این شهر همچو باد گذر میکنم و میبینم لحظه لحظه عمر این شهر را.من فرهنگی بودم غنی که از این شهر رخت بر بستم.من همان شادی بودم که رفتم و عزا جایم را گرفت.من آن ایمان راسخی بودم که فروریختم.من همان تویی هستم که میبینی و نمیپذیری.من میروم . تو همچنان همانجا میپوسی و میمیری و خاک میشوی.