که تو آمدی به یمن این آمدنت می سرایم من گاه گاهی تکه شعری یا قصه ای برای این دل خویشتن و امید به شنفتن دارم که روایت کنم
شاعر نیستم، اما می سرایم حرف دل را با بوی شعر ،لیکن باور دارم هر آدمی برای خود قصه ای دارد و اما من روایت می کنم قصه ای شبیه شعر و شعری شبیه قصه برای آنکس که می سپارد گوش، می سپارد دل
و تنها گوش شنوای جهانم تو بودی ، تو هستی و تو بمان
کوتاه ترین و تلخ ترین و شیرین ترین قصه ی جهان است این قصه دوست داشتن برای من و تو
1401/08/09