| پیچـک |
| پیچـک |
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

[از دل برود هر آنکه از دیده برفت...]



شاید در نگاهِ اول حصاری میان خود و شاعر این مصرع بسازیم و محکم و قاطع بگوییم که اشتباه می کند و ما سالهاست، از دیده رفتگانی داریم که از دل نرفتند و ماندند!
و هنوز که هنوز است چراغ اتاقشان در قلبمان روشن است.
چقدر خرسند می شوم اگر عمده انسان هایی که این متن را می خوانند، عضو این دسته از افراد باشند.
اما در این میان، عده ای دیگر نیز هستند که پس از تصدیق سخنانی که کمی قبل عارض شدم، اینگونه ادامه می دهند که :
ما از دیده رفتگانی داریم که از دل نرفتند، اما انگار ما از دل و دیده ی شان رفتیم. به گونه ای که انگار هرگز در زندگی شان نبوده ایم!

روی سخن من، دقیقاً با این دسته از افراد است:
عزیزِ رنج دیده، سلام!
این نامه برای توست. مختصِ تویی که نادیده گرفته شدی و نور قلبت نوسان یافته، چرا که اتاقِ عزیزت خالی ست و چراغش اتصالی کرده.
دو خبر برایت دارم!
یکی خوب و دیگری بد...
به رسم ماندگاریِ خبر بد و طعم تلخ و گسی که دارد؛ اول از آن شروع می کنم که شیرینی خبرِ خوب، تلخیِ خبر بد را بشورد و با خود ببرد.
باید به تو بگویم:
آن اتاقِ درون قلبت، همیشه خالی خواهد ماند!
گاهی به آن سر خواهی زد،
خاطرات را مرور خواهی کرد و قطعاً در آن ساعات، احساس خفگی گریبان گیرت خواهد شد!
چرا که قلب، تنها عضوی ست که فراموشی در کارش نیست و استثناً به هنگام مرور خاطرات، با مغز دست به یکی می کند تا تو را به مستاصل ترین انسان، تبدیل کند!
و اما از یاد مبر که تو با پای خودت به آن اتاق رفتی و خواستارِ مرور خاطرات شدی!
پس، این اختیار از آنِ تو بود.
و اما دومین خبر!
درد قلبت به مرور کم خواهد شد.
چرا که گاهی زمان، بهترین درمان است!
به خدا توکل کن و هرگز از یاد مبر که اگر زمانی، میانِ آدمیان تنها شدی؛
در حقیقتِ هستی، هیچ گاه تنها نبوده ای !
او با تو بوده و کنارت می ماند؛ حتی اگر تو غافل باشی!

✍️نوشته های دیگر به آدرسِ : ble.ir/join/YWUzOThlNm
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید