محمد جواد علیپور
محمد جواد علیپور
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

روز مادر

مهربانی های مادرانه
مهربانی های مادرانه



داستان های زیادی توی دلم دارم که گاهی باید نوشته بشن وگرنه فراموش میشن

حیف که امروز دیگه نیستی که ببینی کجام و این همه شادی رو ببینی دوست داشتم بدونم کجایی ؟ حدس میزنم جات خیلی خوبه و از ما خیلی خوشحال تر و راحت تری....

امروز که دیدم دخترت توی استوریش خیلی تلخ تو رو و دلتنگیاتو به رخ همه کشیده حالم باز بد شد دوست داشتم بیام و کنار قبرتو و مادربزرگ بشینم و گریه کنم و به یاد بیارم که چقدر مهربون بودین و کسی حواسش به مهربونیاتون نبود مثل ماهی هایی بودیم که شما دریامون بودین و هر چی میخواستیم بهمون میدادین و نفسمون به نفستون بند بود اما حواسمون نبود و یهو نفسمون قطع شد...

امروز روز مادره و تو نیستی و رفتی خیلی یهویی.خیلی ناگهانی بود . هیچکس آمادگیشو نداشت شایدم ما خیلی خودخواه بودیم نمدونم چی باید بگم و چی باید بنویسم و اصلا کلمات قدرت بیان این احساسات رو ندارن و فقط میدونم حال هممون بده و فک کنم تا آخر دنیا هر روز مادر همین حس رو داشته باشیم...

میلیون ها واژه ی دیگه باید برات بنویسم از تک تک داستانهامون امیدوارم یه روز بیاد که بنویسمشون و هدیه کنم به تو و بعدشم بشه یه کتاب تا همه بخونن و خوبیاتو بدونن

مادربزرگعمه جانمهربانی
علاقمندم به خواندن و نوشتن و روانکاوی و مشاوره و همچنین رسانه و سالهاست سرم توی کتاب و درس و مشق و این حرفهاست درست یا غلطش را نمیدانم به هر جهت زیسته ایم و در امتداد این راهیم....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید