سیلاااام گفتم که معلوم نیس عاشق بشم ولی در
ولی در عرض نصف روز با کسی دیدار کردم که یادم نبود عاشقشم اما ...
دست زمانه ما را پنج ماه از هم جدا نموده بود
اما اون پنج ماه هر روزش برای من قرن ها میگذشت :)
چه روز ها که با یادش خواب چشمانم را در آغوش نکشید
پس از پنج ماه بلاخره دیدمش :)
خیلی تغییر کرده بود
موهای کوتاه قهوه ایش بلند شده بود
پوستش تیره تر شده بود
اما خواستنی تر از قبل شده بود
درست است لاغر تر شده بود اما هنوز برای من همان آدم جذاب قدیم بود :)
همیشه از اتفاقات ویرگول و زندگیم خبر داشت
هر موقع غیرتی میشد خنده ای سر میدادم و میگفتم بیخی باو دنیا ارزششو نداره :)
پس از زمان ها او به ویرگول پیوست
و میخوام همان جور که برای من خانواده شدید برای او نیز باشید :)
همین دیه این عشقه بنده رو حمایت کنید
اینم بگم که ما یه نسبت فامیلی هم داریم :)))