
مریم تمام دردهایش را بلد شد
هی راه رفت در یک خیابان نصفه نیمه
با بغض سنگینش جهان را خط خطی کرد
:"هرگز نمیبخشم تورا "با بغض و کینه..
از نخ ب نخ سیگار تا کم اشتهایی
دربعدازظهری خسته جان از دست میداد
دنیا برایش مثل یک شوخی که ..
بغض مریم
مریم تمام دردهایش را بلد شد
هی راه رفت در یک خیابان نصفه نیمه
با بغض سنگینش جهان را خط خطی کرد
:"هرگز نمیبخشم تورا "با بغض و کینه..
از نخ ب نخ سیگار تا کم اشتهایی
دربعدازظهری خسته جان از دست میداد
دنیا برایش مثل یک شوخی که گاهی
یک پک به دست آدمی سرمست میداد
میخاست مرگش ابتدای خنده باشد
در صبح سرد وباراشی نم نم زباران
باچشمهای بسته روی پرتگاهی
رد میشد از دالان تو در توی زندان
ازمن گذشته شکل ادمهای خوشبخت
در سرزمین خاب و رویاها بمانم
تصویر بردارم که دنیایم چنین است
در آرزوی بخت زیبایی نشینم...
"مریم"