Narges Toloei
Narges Toloei
خواندن ۴ دقیقه·۵ روز پیش

تصور پرداخت با یک کلیک از حساب بانکی

#پرداخت_مستقیم_پیمان

ایده هاتونو تکمیل کنید و جلسه آینده درباره ایده تون صحبت کنید. مرحله بعد اگر امکانش بود یا شرایط فراهم بود میتونیم ایده هارو پیگیری کنیم.

تو راه برگشت به این فکر میکردم که از بین چندتا ایده ای که همیشه تو ذهنم داشتم کدومشون برای این درس مناسب تره و قابلیت اجرایی بیشتری داره و جامعه هم بهش احتیاج داره. تو همین افکار سیر میکردم که متوجه کتابفروشی سر چهارراه شدم، خیلی وقت بود سر نزده بودم و از اونجایی که قرار بود با زود رسیدن به خونه فقط حوصله م سر بره تصمیم گرفتم بازم طبق معمول کتاب بخرم، البته برای روز مبادا چون همین الانم کلی کتاب نخونده تو قفسه دارم :)

کتاب"بلندی های بادگیر"و"دال دوست داشتن از حسین وحدانی" چشممو گرفتن چون قبلا تعریفشونو شنیده بودم. دستمو انداختم داخل کوله پشتیم و طبق معمول طول کشید تا کیف پولمو پیدا کنم. بعد از اینکه صندوقدار رو حسابی منتظر خودم نگه داشتم بالاخره پیداش کردم و یه لبخند شرمگینانه ای تحویل صندوقدار دادم که یعنی دیگه خیالتون راحت. دومین غافلگیری اونجایی اتفاق افتاد که دیدم کارت بانکیم سرجای همیشگیش نیست و احتمالا بین هزار تا وسیله کوله پشتیم قایم شده! دیگه کم کم داشت صدای افرادی که پشت سرم منتظر بودن بلند میشد که ترجیح دادم خودمو بکشم کنار و بزارم اول اونا حساب کنن. همینطور که داشتم دستمو بین وسایل کوله پشتیم میگردوندم تا کارتم رو پیدا کنم یه خاطره دردناک از دیشب یادم اومد،

جا گذاشته بودمش!

آره کارت بانکی که دیشب بعد رسیدن گذاشتمش روی میز و صبح که با عجله زدم بیرون، متوجه جاموندنش نشدم. اینطور موقعیتا باید از ته دل آه کشید و قربون صدقه حافظه عزیز رفت، نه؟

خلاصه به صندوقدار با حالتی شرمسار گفتم ببخشید من فکر کنم که کارت بانکیمو جا گذاشتم، واقعا ببخشید که وقتتونو گرفتم. میخواستم کتابارو بزارم که آقایی که پشت سر صندوقدار نشسته بود با مهربونی گفت میتونی با همراه بانکت پرداخت کنی؟

_ بله بله، اصلا یادم نبود خوب شد یادم انداختین... میشه یه شماره حساب بهم بدین؟

گوشیمو روشن کردم و دیدم کلا پنج درصد شارژ داره! جالبه نه؟چرا دنیا همیشه همین کارو باهات میکنه؟ با سرعت وارد اپلیکیشن شدم و مراحل تایید هویت و ... رو انجام دادم و حالا نوبت رسید به وارد کردن شماره حساب فروشنده و شارژ باقی مانده 3 درصد! سعی کردم توی خوندن اعداد سریع و با دقت عمل کنم و این مرحله رو هم با موفقیت پشت سر گذاشتم و بله... مرحله انتظار برای دریافت رمز یکبار مصرف!

از کتاب فروشی بیرون اومدم و شونه هامو که تا الان از شدت استرس منقبض شده بودنو همزمان با یه دم و بازدم عمیق پایین انداختم. چه خرید سختی بود.

ایده ایده ایده ...

هیچی به ذهنم نمیرسید. یه مسئله ای که نو باشه، چیزی که هنوز کسی اجراش نکرده. چی آخه؟ همه چیز هست هم تاکسی اینترنتی هست و هم برنامه اطلاع پیدا کردن از زمان رسیدن اتوبوس به ایستگاه و خیلی پلتفرم ها و تکنولوژی های دیگه که قبلا تو سرم بودن اما هر روز داره یکیشون اجرا میشه.

صبح روز بعد وقتی میخواستم پامو از در اتاق بزارم بیرون خوشبختانه لحظه آخر کارت بانکیم به چشمم خورد و برش داشتم تا اون اتفاق شرم آور دیروز دوباره تکرار نشه. چی میشد اگه...

توی اتوبوس صدای دینگ دینگ پرداخت کرایه توجه مو جلب کرد. چقدر راحته نه نرگس؟ همینجوری کارتو نزدیک دستگاه میکنن و ... دینگ، پرداخت شد. اگر برای پرداخت از طریق اپ های بانکی هم میشد با یه کلیک اینکار رو انجام داد دیگه خوشبخت ترین آدم این دوران میشدم! استرسی که دیروز بهم وارد شد و تنبلی که به خاطر روند طولانی پرداخت در سایت ها بهم دست میدن اصلا شوخی برادار نیست.

آهااااا همینه، به خدا که خودشه! این یکی نیست، هنوز کسی این ایده رو اجرا نکرده: #پرداخت_با_یک_کلیک !

تصور کن بعد از دوساعت زیر و رو کردن دیجی کالا بالاخره اون ایرپاد بنفش خاصی که همکلاسی نه چندان صمیمیت داره رو پیدا کردی و حالا دیگه لازم نیست وارد درگاه بشی و از هفت خان رستم رد بشی و بعد طی کردن همه این مراحل تازه سفارشت ثبت بشه، در عوض وارد صفحه پرداخت میشی و با یه کلیک:
"سفارش شما ثبت شد"

ایده ای که تو کلاس مطرحش کردم مورد استقبال 99 درصدی قرار گرفت و تقریبا دغدغه همه بود اما ایده ای نبود که اجرا کردنش تو حیطه قابلیت های دانشگاه باشه، پس امیدوار بودم که یه روزی این ایده به ذهن آدمی که میتونه اجراش کنه خطور کنه و مارو از این وضعیت سخت نجات بده :)


پرداختتاکسی اینترنتیکارت بانکیپرداخت_مستقیم_پیمان
همه می خواهند دنیا را تغییر دهند اما هیچکس به فکر تغییر خود نیست /دانشجوی مدیریت بازرگانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید