ویرگول
ورودثبت نام
زهرا
زهرا
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ساکنِ جزیره‌ همسایه

"سلام ساکنِ جزیره‌ همسایه. حال و هوای آن اطراف چطور است؟"


این جمله را روی کاغذی مینویسم و در بطری‌ای می گذارم، بعد طوری که انگار منطقی ترین کار عالم را انجام میدهم در جوب کنارِ خانه رها میکنم. برای من واضح و بدیهی است که باید برسد به دست "تو" ولی فکر نکنم برای پیرزن طبقه بالاییمان که مرا دید میزند واضح باشد یا شاید برای رفتگری که میخواهد جوی را از هر چه مزاحم است خالی کند تا آب، روان به حرکت خود ادامه دهد. یادم رفت روی شیشه باید می‌نوشتم "این بطری حامل یک نامه با حرف های بسیار جدی است، آشغال نیست او را از آب جدا نکنید تا به دستِ صاحبش برسد."

این روزها همه چیز به توضیح نیاز دارد، حتی اداره‌ی پست که میروی باید بنویسی بسته شکننده است مراقب باشید. عاشق که میشوی باید توضیح بدهی چیزی که به امانت دستتان می سپاریم "دل" است، برگ چغندر نیست که هر وقت خسته شدید رها کنید. بگذریم...

اگر برحسب اتفاق نامه به دستت رسید جوابش را داخل همان بطری بگذار ممکن است برحسب همان اتفاق به دست من هم برسد.

لطفا در جوابی که میفرستی از من بپرس" حال و هوای آن اطراف چه طور است؟"

تا من باز حرفی داشته باشم که بنویسم و در بطری بگذارم و در آب رها کنم.

قبول؟


داستانزهرا
برونگرای جامعه گریز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید