چرا برخی از مدیران میانی و اجرایی در سازمان ها در برابر تغییرات مثبت مقاومت می کنند؟
در بسیاری از مواقع مشکلات سیستمی و فرآیندی و عقب ماندگی سازمان ها، ناشی از مقاومت مدیران میانی و اجرایی و عدم مشارکت و همکاری آنها در برنامه های بهبود و توسعه می باشد.
اين عارضه می تواند به دلایل مختلف زیر باشد :
1) ترس از به خطر افتادن جایگاه و قدرت آنها در سازمان
2) ترس از کاهش اختیارات و از دست دادن نفوذ آنها بر کارمندان
3) تهدید آسایش و امنیت شغلی آنها در سازمان
4) ترس از افزایش مسؤلیت های سازمانی
5) ترس از تخصیص مجدد منابع و کاهش منابع در اختیار
6) درک نادرست فرآیند و عدم برخورداری از دانش و مهارت های مورد نیاز جهت بهبود فرآیندها
7) بی اعتمادی به آغازگران تغییر که میتواند مدیر ارشد یا مشاور باشد
و بسیاری از دلایل دیگر..
*اما مدیران ارشد در این مواقع چه می توانند انجام دهند.*
بر حسب تجارب شخصی پیشنهادات زیر در این مواقع به نظر کارساز خواهد بود :
الف) آموزش و توجیه مدیران نسبت به ضرورت و مزایای تغییر و ایجاد بهبود در فرآیندهای سازمانی و تشریح نقش آنها در تحقق آن
ب) مذاکره و توافق با آنها بجای تحکم و مشارکت مدیران در ایجاد تغییرات و اخذ نظرات و پیشنهادات آنها
ج) اطمینان به آنها در خصوص امنیت شغلی شان
د) تاکید بر ضرورت افزایش دانش، بینش و آگاهی مدیران و تشریح مزایای این تغییرات در توسعه فردی آنها
ه) تسهیل و حمایت از مدیران در اجرای تغییرات و ارائه اختیارات لازم به آنها
و نهایتا اگر با وجود این شرایط باز هم برخی از افراد در مقابل تغییرات مقاومت بخرج دهند، چاره ای جز اجبار نهایی و آشکار نخواهد بود، چرا که سازمانی که در مسیر بهبود مستمر قرار نگیرد محکوم به نابودی فناست.