اول یکم شاکی بازی در بیارم. آموزش ویراستاری رو آپدیت کردم، شد 16 جلسه به علاوه دوره کسب درآمد، دو تا از هنرجوها ایمیلشون کار نمیداد، از اونجایی که آموزش در کامپیوتر بود خواستم نسخههای وب رو نصب کنم.
روبیکا که توی همون مرحله اول موند. ایتا به صورت وب ایجاد شد که هنرجو نداشت، اسکایپ رو نصب کردم که باز هنرجو رو پیدا نکردم. در آخر ایمو هم نصب کردم.
حالا وصل شدن به واتساپ جالبه، سه تا فیلترشکن نصب کردم که هر کدوم یکی یه بار وصل شد. سایفون، هوک و کلش.
خلاصه بگم که کلی دردسر داشتم.
تازه به همینها بسنده نمیشه! بعد از دو ماه یکی از مشتریها پایاننامهای که براش نوشتم رو فرستاده و گفته که استادش به منابع گیر داده، منم میون این همه کار یادم نیست چی بود!
دیدین یه سری آدمها خیلی از آدم انرژی میگیرن؟ به نظرم از بس وابستهان. یکی نیست بهشون بگه «یکم برو کارهات رو خودت بکن، عین این بچه لوسها آویزون این و اونی!»
دیگه بگذریم، بریم سراغ کتابهای جدیدی که خوندم.
اول کتاب «زندگی نزیستهات را زندگی کن» رو خوندم، تا اواسطش هم پیش رفتم ولی دیدم بیخودی طولانیه و هیچی به اطلاعاتم اضافه نمیکنه. تهش این بود که میگفت کارهایی که میخوای بکنی رو انجام بده و یه سری از پدر و مادرها زندگی نزیستهشون رو روی بچههاشون پیادهسازی میکنن.
بعد کتاب «درآمدهای رویایی بدون سرمایهگذاری» رو خوندم که باحال بود. پر از ایدههایی که با هیچی پول دربیاری. مثلا بورس و اوراق قرضه یا از اینترنت که یه عالمه راه برای گفته بود که پول در میاد. من هم تصمیم گرفتم بذارم برای جلسه آخر کسانی که آموزشهام رو شرکت میکنن.
الان کتاب «شیوه گرگ» رو شروع کردم از جردن بلفورت. شاید فیلم گرگهای وال استریت رو دیده باشین، درمورد جوردنه.