از اونجایی که ساعت 6:40 صبح آفتاب میزنه من هم دیگه ساعت 4:30 بلند میشم. چند روزیه ورزش نکردم و سعی میکنم برگردم به حالت هر روز ورزش.
کتاب «شیوه گرگ» رو شروع کردم و چند بار وسطش خوابم برد. فکر کنم سه روزی هست که این کتاب رو شروع کردم. فعلا در مورد فروشه و اینکه چطوری سهام رو بفروشه.
جردن به یه سری کارگزار یاد میده که چطوری سهام رو بفروشن. اون دو تا خط ترسیم میکنه و موقع صحبت با مشتری باید بین این دو خط قرار بگیری، اگه از موضوع فروش دور بشی بالا یا پایین این دو خط قرار میگیری. چیزی که مهمه اینه که مشتری بهت اعتماد پیدا کنه که میتونی از یک تا ده بهش نمره بدی.
مطلب دومی که در موردش صحبت میکنه لنگر انداختنه، همون داستان سگی که مدتی با صدای زنگ بهش غذا میدادن و بزاق دهنش ترشح میکرد و بعد مدتی فقط صدای زنگ رو درمیآوردن و همون اتفاق میوفتاد. بهش میگن شرطی شدن یا ایجاد عمیق عادت.
فعلا تا اینجا خوندم. یه مشتری دیروز داشتم که کتاب مرجان جادو شیخ بهایی رو میخواست. براش پیدا کردم و به همسرم گفتم. دیشب همسرم تا ساعت سه بیدار بود و داشت این کتاب رو میخوند. اسم تهیه کنندههای کتاب دو تا موکله یا فرشتهای چیزی...