امشب است آن شب که عالم غرق شیون می شود
شیون مرد و زن اندر کوی و برزن می شود
شام عاشورا است امشب و ز قضای ایزدی
سرنوشت روزگار امشب معین می شود
حق به ظاهر می شود محکوم . باطل و ز قضا
چند روزی سلطنت بر کام دشمن می شود
کفر اگر چه پنجه ایمان به عدوان بشکند
دولت ایمن بیمن عدل ایمن می شود
تیغ نا پاکان کند از تن سر پاکان جدا
همچنان بر نیزه بینی سر که بی تن می شود
می کشند و می کشند آل علی را از ستم
می کنند آنچه زبان عاجز ز گفتن می شود
لیکن از هر قطره خون شهیدان خدا
روی گیتی گر همه صحراست گلشن می شود
روید از خون شهیدان شاخه طوبی عدل
و ز نوای غم عدوان ریشه افکن می شود
حق نهد بر فرق تاج و باطل افتد از رواج
چون چنین گردد حق از باطل معین می شود
آن زمان دیگر نگردد هیچ آزادی اسیر
نه اسیری هیچ بی ملجأ و مأمن می شود
آن زمان نه هیچ خائن لاف خدمت می زند
آن زمان نه هیچ پاک آلوده دامن می زند
آن زمان عالم شود روشن ز نور معرفت
در فروغ معدلت آفاق روشن می شود
آن زمان باقی نماند خاطر افسرده ای
آن زمان آسوده خاطر جمله ایمن می شود
شاعر : مرحوم حاج مهدی علمی زاده