ویرگول
ورودثبت نام
آ ت ن ا
آ ت ن ادختری که از روز های زنده و مرده اش مینویسد...✨️ چنل تلگرام: @Dokhtarak_Nevisandeh
آ ت ن ا
آ ت ن ا
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

آستانه بیست سالگی

در آستانه بیست سالگی بودن، بی نهایت عجیب است.

گویی تمایل ندارم سنم را به یاد بیاورم، این عدد عجیب را، که حکایت میکند دو دهه زندگی کرده و نفس کشیده ام. مثل زن های چهل و خرده ای ساله، که از میانسالی واهمه دارند، من هم از جوانی واهمه دارم.

از جوانی در ایران واهمه دارم.

از رویاهایم، مسئولیت هایم، هدف هایم، از ندانسته ها و دانسته هایم حتی...!

در آستانه بودن مرا میترساند.

میترساند نتوانم از پس سیل افکار باید ها و نباید های ذهنم بربیایم.

اما با تمام این ترس ها وقتی خوب فکر میکنم میبینم لحظه هارا با قدم های جسورانه طی میکنم.

گویی جسارت و ترس با هم اند.

در کنار هم.

وقتی میترسم، شجاع تر میشوم.

بین میدانم و نمیدانم هایم زندگی، از بزرگ ترین سختی ها عبور میکنم.

بین بودن و نبودن،

بین نیستی و وجود

بین جوانی و کودکی

بین خیال وحقیقت

من در بین این ها زیست میکنم.

و گاه خود نیز نمیدانم که کدامم!

۲
۰
آ ت ن ا
آ ت ن ا
دختری که از روز های زنده و مرده اش مینویسد...✨️ چنل تلگرام: @Dokhtarak_Nevisandeh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید