ویرگول
ورودثبت نام
ugly stepsister
ugly stepsisterدر حال دست و پا زدن و مواجه با واقعیت شخصی و جهان اطراف تلاش برای گزیده نشدن از یه سوراخ برای بار چندم:)
ugly stepsister
ugly stepsister
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

زودگذر

یه مدت طولانی نبودم،و حسابی همه چیز شلوغ بود؛ تو این مدت کارهامو کردم و دفاع کردم از پایان نامه ام، جلسه خوب برگزار شد، نمره کامل گرفتم و خوشبختانه تونستم با اصرار و پافشاری، کارهام رو تند تند پیش ببرم و اوضاع رو روی روال بندازم؛ و خب خوشحالم که مامان بابام دیدن که بالاخره بچه شده دکتر:)

ولی نهایتا نمیتونم بگم شادی های زودگذر نبودن، یعنی خوشی ها خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکنم اثرش میپره.

ولی واضحه که چه قدر فعالیت کردن، این که سرم گرم باشه واجبه برام و سلامت روانم رو تحت تاثیر قرار میده!

افکار عجیب هنوزم دارم ولی خب شاید چیزاییه که بنیادینه خیلی و خب نیاز داره مدت ها در موردش فکر و بحث بشه؛

گاهی اوقات فکر میکنم نکنه دارم جلسات تراپی رو درست استفاده نمیکنم، نکنه که باید بهتر و هدفمند تر باشم توشون... نمیدونم واقعا!

جلسه پیش که در مورد دوری از دوستان و آزار دیدن هام گفتم، خب بعدش بچه ها رو به بهانه دفاع دیدم و اینکه درسته همه شون نه ولی اونایی که نقش پررنگی داشتم براشون و دارن برام، مگر به غیرممکن بودنش، همه اومدن... و خب همین برام یه خرده مایه تسلی بود...

ولی گیر و گور هایی هم هست که هنوز ادامه داره! سخت میتونم دوباره یه سری عادت بدم رو که برگشتن بر گردونم... قطعا درگیر کار و زندگی بودن خودش خیلی کمک میکنه که به خاطر ملال و اضطراب سراغشون نرم ولی نهایتا یکم دوباره این چند وقت برگشتن. دارم سعیم رو میکنم، چند روز گذشته بدجوری گند زدم. یعنی کلا این جوریم که فرضا اگر قول دادم شکلات نخورم یا فرضا رژیم شروع بکنم، یهویی مثلا یه چیز پرکالری یا همون شکلات رو میخورم، و بعد میگم خب دیدی، تو یه بدبخت بی عرضه ای و همین جور این گفت و گوهای وحشتناک رو ادامه میدم و از اون طرف هم انگار دیگه میگم خب من که یه بار خوردم امروز که رفت پس بذار ادامه بدم؛ و همین جوری میبینی مثلا کلا همه چیز رو ول میکنم...

کلا این که وقتی ازم انتقاد میشه یا خودم یه اشتباهی میکنم، هیچ جوره دیگه نمیتونم نقاط مثبت رو ببینم، خیلی آسیب زا بوده تا الان برام...

و اینا همه حساسیت های خود من به انتقاد و ترد شدن هست.

گاهی اوقات مامان میگه تو خیلی پیش داوری میکنی مثلا من فلان منظور رو نداشتم و خب نمیدونم شاید زیادی بدبین شدم؟ یعنی مدام دنبال شواهدی از نقد خودم در نظرات و رفتار دیگران میبینم... نمیدونم به هرحال مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه.

نمیدونم واقعا. شاید بهتر باشه از این به بعد یه خورده منظم تر بنویسم، افکارم رو دسته بندی کنم الان فکر میکنم این چند وقت یه مشت خزعبل نوشتم صرفا

روانشناسی
۳
۲
ugly stepsister
ugly stepsister
در حال دست و پا زدن و مواجه با واقعیت شخصی و جهان اطراف تلاش برای گزیده نشدن از یه سوراخ برای بار چندم:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید