بی تو
آرام ، آرام ،
سرم را از روی شانه هایت بر میدارم
باورم نمیشود
قبولش نمیکنم
زندگی ام را
چشمانت را
آغوشت را
و اکنون چه باید کنم ؟
در این جهان بی تو
در این زندگی
شاید فقط می بایست گریه ام را از سر بگیرم
و
آنگاه که در مقابل چشمانم می روی
چه باید کنم ؟
چه بگویم ؟
من تقلا میکنم که نروی و تو
هیچ نمی گویی
و من باورم میشود که اکنون
بی تو ،
خودم را نیز گم کرده ام !