.
⭕ بلوغ چیست ؟
((((بُلوغ (به انگلیسی: Puberty) فرایند تغییرات جسمی است که از طریق آن بدن کودک در یک بدن بزرگسال قادر به تولیدمثل جنسی بالغ میشود
بهطور متوسط، دختران در ۸ تا ۱۲ سالگی بلوغ و در ۱۳ تا ۱۸ سالگی بلوغ کامل را شروع میکنند. پسران بهطور کلی در ۱۱ تا ۱۳ سالگی بلوغ و در ۱۴ تا ۱۸ سالگی بلوغ کامل را شروع میکنند ))))
این تعریف علمی بلوغ است که اگر گوگل را بگردید پیدا میکنید. این روزها که روان شناسی مد شده و باکلاسی به حساب می آید؛ میگویند که نه انگار ، بلوغ با جوش روی صورت پسران و دورگه شدن صدا و شروع دوره دختران تومنی هفت صنار توفیر دارد. میگویند بلوغ یعنی زن و مرد شدن. کمی بیشتر که بخواهند توضیح دهند میگویند ، بلوغ یعنی مسئولیت پذیری و این حرفای خوشگلی که ایام نوجوانی در کتاب های برایان تریسی و چشم رنگی های کت و شلواری خواندیم و در ذهنمان نشست و بعد که بزرگتر شدیم خیال کردیم اگر آب و نان گران تر شده که مهم نیست. اگر بی وفایی رسم شده که مهم نیست. اگر خر را رنگ کردن و جای گنجشک قالبمان کردند که مهم نیست. حتما تقصیرمن است که نمیتوانم مچ زندگی را بخوابانم. لابد جایی قورباغه ام را یادم رفته قورت دهم یا پنیرم را یک پدرسوخته ای وقتی حواسم نبوده، جا به جا کرده است. پس لابد حالا که این جوری فکر میکنم بالغ شده ام دیگر. ولی یه کم دیگر که گذشت ، فهمیدم همه اینها ، چه علمی ، چه روان شناسی سرجایش به دردبخور است و خوش به حال هرکسی که سری توی کتاب دارد و این تعریف ها حالیش میشود. ولی جایش پیش من دیگر نیست. من جوش های روی صورتم خوب شده بود و مسئولیت هایم را هم خیلی قبل تر از اینکه روی دوشم بگذارند ، بلند کرده بودم. پس برای خودم یک تعریف جدید از بلوغ نوشتم و در دفترچه دائرة المعارف تعاریف خودم از زندگی اضافه کردم. « بلوغ » یعنی وقتی یک تریلی سر صبح از رویت رد میشود، بعدش دست و پای شکسته ات را جمع کنی و با صورت خونی لب میز بشینی و پیپت را چاق کنی و یک کام سرحال بگیری. یعنی وقتی کارمند گاو بانک که باید وامت را میریخت ، مسافرت رفت بعدش بیایی در دفتر و یک فنجان قهوه برای خودت بریزی و بعد از نثار چند فحش آبدار به نظام بانکی کشور ، به عشقت زنگ بزنی و سر به سرش بگذاری. یعنی وقتی دندانت شکست و فهمیدی حقوق یکماهت را باید برای دکتر بریزی ، خنده ات را جمع و جور تر بگیری تا جای خالی دندانت را کسی نبیند ولی پای جک های رفیقت، از ته دل بخندی. سرت سلامت. بلوغ یعنی کتک خورت ملس باشد و بعدش بلند شوی و چشم ریز کنی و بگویی اینکه درد نداشت!