متن مصاحبهی مایکل کلاین از پادکست EconoFact با نیکلاس بلوم از دانشگاه استنفورد
منتشر شده در 19 فوریه 2023
ترجمه شده توسط امین کاوه
مایکل کلاین:
من مایکل کلاین هستم، سردبیر EconoFact، انتشارات تحت وب بیطرف دانشکده فلچر دانشگاه تافتس. در EconoFact ما حقایق مهم و تحلیلهای مشخصی را در مورد مسائل اقتصادی و سیاستهای اجتماعی در کشور به تبادل نظر میگذاریم و آثار اقتصاددانان پیشرو در کشور را منتشر میکنیم. میتوانید از آدرس www.econofact.org اطلاعات بیشتری در مورد ما کسب کنید.
در ماه ژانویهی 2002 در پاسخ به سؤال طرح شده در کنفرانس خبری از وزیر دفاع، دانلد رامسفلد در مورد فروش سلاح به گروههای تروریستی توسط عراق پاسخی داد که مشهور شد: «دانستههایی دانسته وجود دارند، همان چیزهایی که میدانیم، میدانیم. ندانستههای دانستهای هم هست، همان موضوعاتی که ما [میدانیم] نمیدانیم. اما ندانستههایی ندانسته این نیز هستند، چیزهایی که نمیدانیم که نمیدانیم.» اهمیت نااطمینانی یا همان ندانستههای دانسته و ندانستههای ندانسته، در رویاروییهای نظامی روشن است. نااطمینانی در علم اقتصاد نیز اهمیت دارد. این مفهوم بر تصمیمگیری افراد در مورد اینکه چه چیزی را به چه مقدار خرید کنند، تصمیم شرکتها در مورد اینکه چه زمانی و در چه چیزی سرمایهگذاری کنند و اینکه نیروی جدیدی استخدام کنند یا خیر و بر انتخاب دولتها در مورد مسائل مربوط به سیاستهای مخارج و مالیات تأثیر میگذارد. اما چطور میتوان نااطمینانی را اندازه گیری کرد؟ و با این سنجهها میتوان تأثیر نااطمینانی بر بروندادهای اقتصادی را نشان داد؟ در ژانویهی 2020 کریستالینا جئورجیوا، مدیر صندوق بین المللی پول گفت: «از نظر من موضوع غالب در ابتدای دههی جدید افزایش نااطمینانی است».
یکی از اقتصاددانهایی که در زمینه سنجش نااطمینانی فعالیت و تأثیر اقتصادی آن را مشاهده کرده است، مهمان امروز ما پروفسور نیکلاس بلوم از دانشگاه استنفورد است. نیک به گفتگوهای EconoFact مجدداً خوش آمدی.
نیکلاس بلوم:
از اینکه من را دعوت کردید ممنونم. خوشحالم که دوباره اینجا هستم.
مایکل کلاین:
نیک، چه چیزی باعث شد به سنجش نااطمینانی و تعیین اثر اقتصادی آن را بیاری؟
نیکلاس بلوم:
تا حدی تصادف بود. یادم هست وقتی این کار را شروع کردم حدود سالهای 1994 تا 1996 بود و در دانشگاه آکسفورد روی پایان نامهی کارشناسی ارشدم کار میکردم. به خاطر دارم دیکسیت و پیندیک کتابی داشتند با عنوان سرمایهگذاری در شرایط نااطمینانی که با کمال تعجب گرچه خیلی هم فنی نوشته شده بود اما تقریباً توی فرودگاه بود که مشتاق شدم بخوانمش. بیشتر به مسائل نظری پرداخته بود و دادهای نداشت. از سر اتفاق، دوست دختر آن زمان و همسر فعلی من در Bank of England کار و بازارهای اختیار معامله را بررسی میکرد و آنجا دادههای زیادی در مورد تلاطم ضمنی و نااطمینانی داشت من هم که بال درآورده بودم آستینها را بالا زدم و گفتم عجب موضوعی میشود برای تز دکترا.
مایکل کلاین:
فکر کنم کتاب دیکسیت و پیندیک، تنها کتاب فرودگاهی بوده که در آن در مورد لم ایتو بحث شده.
نیکلاس بلوم:
بله، فوق العاده است. راستش با چندتا ناشر در مورد کتابی با موضوع نااطمینانی، دورکاری، مدیریت و چند موضوع دیگر از کارهایم صحبت کردم و گفتم «دوست دارم کتابی بنویسم که به این اندازه موفق باشه.» پاسخشان این بود: «اول اینکه فکرش را هم نکن، آن کتاب ستاره است و دوم این که آن کتاب پر است از محاسبات ریاضی». اصلاً نمیدانیم چرا این کتاب اینقدر در کتاب فروشی فرودگاهها پرطرفدار شده.
مایکل کلاین:
بله فکر میکنم اکثر افرادی که کتاب را خریدن بعد از نشستن روی صندلی از دیدن آن همه فرمول محاسبات احتمال جا خورده باشند. قبل از اینکه سراغ نتایج تحلیل تجربی نااطمینانی برویم بگذارید به این بپردازیم که علم اقتصاد در مورد نااطمینانی چه چیزی برای گفتن دارد و به بحثمان چهارچوب بدهیم. اول اینکه اقتصاددانها در مورد ماهیت نااطمینانی چه چیزی گفتهاند؟
نیکلاس بلوم:
برای شروع بحث نقل قول اول شما خیلی بجا بود. فرانک نایت در سال 1921 گفت که میشود دو چیز را در نظر گرفت. نااطمینانی شناخته شده، که به آن گفت ریسک که راستش را بخواهید امروز به آن فقط نااطمینانی میگویند به موقعیتی اطلاق میشود که تابع توزیع احتمال چیزی مشخص باشد. مثال خوبی برای این دسته زمانی است که سکهای را به هوا پرتاب میکنیم اگر سکه معمولی باشد میدانیم که 50% احتمال شیر و 50% احتمال خط داریم. دوم چیزی که در آن زمان به اسم نااطمینانی معرفی کرد که امروز به آن «نااطمینانی نایت» گفته میشود و شما از توزیع احتمال چیزی اطلاع ندارید. برای مثال اینکه در تاریخ تمدن بشر چه تعداد سکه تولید شده از این نوع نااطمینانی است. پاسخ این سؤال این است که من از کجا بدانم، تعداد سکهها از زمان امپراطوری رم تا الان غیر قابل شمارش است. و این شبیه به همان صحبت است که میدانیم ندانستههای ندانسته و ندانستههای دانسته وجود دارند اما چیزهایی هستند که ما نمیتوانیم تابع توزیع احتمالی آنها را به دست بیاوریم. بعضی اوقات در ادبیات موضوع به آن حالت ابهام هم گفته میشود.
مایکل کلاین:
به نظر من هم ابهام عبارت مناسبی است. چرا ابهام یا نااطمینانی برای بروندادهای اقتصادی اهمیت دارند؟
نیکلاس بلوم:
زمانی اهمیت پیدا میکنند که میخواهید برای چیزی در آینده تصمیمگیری کنید و اگر اشتباه کنید هزینه در پی دارد. پس احتمالاً بهترین مثال شرکتهایی هستند که به جذب نیرو یا سرمایهگذاری فکر میکنند. اگر شرکتی باشید که قصد دارد کارخانهی جدیدی احداث کند یا مثلاً وال مارت باشید و تصمیم داشته باشید شعبهی فروشگاه جدیدی افتتاح کنید و مکان اشتباهی را برای آن انتخاب کنید برگشتن از این تصمیم هزینههای زیادی روی دستتان خواهد گذاشت. جذب نیرو را در نظر بگیرید [آن هم شرایط مشابهی دارد]. پس وقتی هر کدام از ما، شرکتهایی که دنبال جذب نیرو یا سرمایهگذاری هستند، یا ما مصرف کنندهها که قصد خرید کالاهای بادوام داریم مثل خرید خانه یا خودرو یا ماشین لباسشویی، تصمیمهایی میگیریم که اگر اشتباه باشند برگشتن از آنها هزینه در پی دارد. پس نااطمینانی ما را محتاط میکند و تمایل به اقدام کردن را کاهش میدهد. اگر کاری مثل خرید به فنجان قهوه از استارباکس باشد خواهید گفت جهنم الضرر نهایتاً میشود 3 دلار (که احتمالاً الان 5 دلار است [و البته امروز دلار 60 هزار تومان را برای اولین بار رد کرد]. تصمیمی که درد زیادی در پی ندارد و کم اهمیت است. اما برای تصمیمگیریها، سرمایهگذاریها، استخدام نیرو، خرید کالاهای بادوام و … اشتباه کردن موجب آسیبهای قابل توجهی میشود.
مایکل کلاین:
خوشبختانه وقتی از استارباکس قهوه میخرید آنقدرها در مورد کیفیتش نامطمئن نیستید اما ممکن است در مورد افرادی که جذب میکنید نامطمئن باشید. اینکه فرد مورد نظر واقعاً مشکل را حل خواهند کرد یا نه و … درست میگویم؟
نیکلاس بلوم:
بله این هم مسئلهی دیگری است. اگر ما شرکتی باشیم مثل وال مارت و بخواهیم در مورد اینکه یک شعبه جدید فروشگاه را افتتاح کنیم یا خیر تصمیم بگیریم شاید هزینهای معادل 10 میلیارد دلار داشته باشد و به نظرم اگر اشتباه کرده باشیم شاید فقط بتوانیم 2 میلیاردش را زنده کنیم. زمین را میتوانیم بفروشیم اما تمامی ساختمانها تقریباً بیاستفاده خواهند بود. این شرکتها در مورد روندهای خورده فروشی با نااطمینانیهای عظیمی مواجه میشوند. روندهای خرید آینده به سمت آنلاین شدن است یا خرید حضوری یا چه کسی در آنجا زندگی خواهد کرد؟ یا همانطور که گفتی کیفیت ساخت فروشگاه و کارکنان آن چطور میشود؟ پس وال مارت میگوید «سود برآوردی میانگین من اینقدر است اما من به حاشیه اطمینان هم نیاز دارم. باید چیزی داشته باشم که اغلب به آن میگویند اختیارهای واقعی (Real Options). نه تنها باید از آن سود بالاتری بدست آورم بلکه باید نااطمینانی را هم در قیمتم لحاظ کنم.»
مایکل کلاین:
پس نیک، طبق شاکله بندی تو از موضوع ما دوست داریم بدانیم که تأثیر نااطمینانی بر بروندادهای اقتصادی کمند یا زیاد اما برای رسیدن به این شناخت نیاز است که نااطمینانی اندازه گیری شود. تو در تحقیقاتت این کار را چطور انجام دادی؟
نیکلاس بلوم:
از نظر من و سایرین احتمالاً سنجههای موجود سه دستهاند. اولین سنجه که من در ابتدا با آن شروع کردم و شاید قدیمیترین سنجه باشد از بازارهای مالی به دست آمده است. مثلاً اگه نگاهی به S&P500 بیاندازید اگر هر روز افت و خیز داشته باشد فکر میکنید که اوضاع نااطمینانی بالایی دارد. تلاطم ضمنی بیان کمی پیشرفتهتر این مفهوم است. قیمتهای اختیار معامله در مدل بلک-شولز معکوس میشوند و برآوردی از بازار به دست میآید. پس این گروه اول بود و مربوط به ابزار مالی میشد که [سنجههای آن] یا تلاطم بازار سهام یا تلاطم ضمنی است.
گروه دوم دادههای پیمایش است به این صورت که به طور میدانی از دهها هزار شرکت و فرد نظرسنجی میکنید. این روش دشوارتر است و در این روش از شما میپرسند «همین الان چقدر اطمینان دارید؟ کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد؟» اینکه این سنجهها چقدر کمی هستند خیلی مشخص نیست. من کارهایی در این زمینه در آمریکا و انگلیس انجام دادهام. از شرکتها خواستم تا فروش را در بازههای مختلف پیشبینی کنند و به هر بازه احتمالهای ذهنی تخصیص دهند. مشکل دادههای پیمایشی هزینه بر بودن جمع آوری آنها است و همینطور اینکه عقب رفتن در زمان [در قضاوت ذهنی] دشوار است. سومین گروه از سنجهها از متنهایی به دست میآیند که احتمالاً روزنامه مشهورترین منبع آن است. میشود فقط متنها را به دنبال کلمه نااطمینانی جستجو کرد. شاید فکر کنید این کار بیش از حد ساده اندیشانه باشد پس میتوان به فاصلهی ده کلمه از کلمههایی مانند کسب و کار یا اقتصاد یا رشد یا کلمهای مربوط به سیاستهایی خاص را به دنبال نااطمینانی جستجو کرد.
مایکل کلاین:
پس اینها سنجههایی برای آمریکا و انگلیسند اما برای طیف گسترهتری از کشورها هم سنجههایی ایجاد کردهای.
نیکلاس بلوم:
بله. روزنامه را میتوان در کشورهای مختلفی استفاده کرد اما نمیتوانید سطوح را با یکدیگر مقایسه کنید. میشود روزنامههای فرانسه، آلمان و انگلیس را جستجو کرد اما امکان مقایسه سطوح [نااطمینانی] وجود ندارد زیرا ساختار روزنامههای متفاوتند. من در پروژهای با IMF از اکونومیست استفاده کردهام. اکونومیست گزارشهای ماهانهی کشوری دارد که هر ماه برای 140 کشور گزارش میدهد و حدود 30 صفحه است. این گزارشها خیلی ساختار استانداردی دارند و در آنها تعداد دفعات تکرار نااطمینانی را جستجو میکنیم. اتفاقاً کار خوبی از آب درآمد. مثلاً در آمریکا اگر همبستگی نااطمینانی را با حجم [معاملهی] سهام یا پیمایشهای میدانی محاسبه کنید نتایج با هم جور میشوند. در کشورهای در حال توسعه بیشترین میزان تکرار نااطمینانی وجود دارد. با مطالعه گزارش میبینیم که بیشتر در مورد سیاست، سیاست داخلی، وضعیت سیاسی و جنگ بحث میشود و گاهی اوقات در مورد تأثیر سیاست خارجی. کشورهای درآمد متوسط تعداد تکرار متوسط است و در کشورهای توسعه یافته مانند آمریکا و اروپا کمترین میزان تکرار مشاهده میشود. پس برای من کمی عجیب است که بخش اعظم ادبیات موضوع به سنجش نااطمینانی در آمریکا میپردازد که به نسبت در بستر جهانی وضعیت باثباتتری دارد.
مایکل کلاین:
پس وقتی شاخصهای متعددی برای یک موضوع داشته باشیم تمایل داریم مطمئن شویم که بین این شاخصها اتفاق کلی وجود دارد یا خیر. آیا این شرایط برای این سنجهها وجود دارد یا هر کدام مسیر جدایی میروند و تصویر متفاوتی از رویدادها ترسیم میکنند؟
نیکلاس بلوم:
به طور کلی بله. حدس میزنم همبستگی حدود 0.5 باشد و بستگی دارد که نظر شما چه باشد. که لیوان نیمه پر است یا نیمه خالی. بله به نظر من تغییرات [مقادیر] این سنجهها قطعاً هم راستا است. نمونههایی نشان خواهم داد که نمودار اشارهی روزنامهها به تلاطم بازار سهام و نظر سنجی از شرکتها در یک راستا حرکت میکنند اما ابعاد آنها با هم خیلی متفاوت است. مثلاً در زمان همهگیری کووید، [اشاره ی] روزنامهها 400% تا 500% رشد کرد در حالی که [شاخص] تلاطم بازار حدود 200% تا 300% رشد داشت و نااطمینانی ذهنی شرکتها دو برابر شد. پس میبینید که تفاوت زیادی وجود داشت. در زمان دیگری تفاوتهای جالبی در مورد دونالد ترامپ وجود داشت. پس از انتخاب دونالد ترامپ در نظرسنجیها و بازارهای مالی سنجههای [نااطمینانی] افزایش زیادی نداشتند اما اشارهی روزنامهها افزایش یکبارهای داشت. پس قطعاً دونالد ترامپ در صدر اخبار بوده و روزنامهها خیلی در مورد نااطمینانی صحبت کرده بودند. اما در سایر سنجهها افزایش قابل ملاحظهای مشاهده نشد.
مایکل کلاین:
نیک برگردیم به موضوع اول بحثمان. طبق تعریف دیدگاه نایت در مورد ابهام و چیزی که تو به آن دیدگاه تابع توزیع احتمال شیر یا خط گفتی، به نظرت این سنجهها ابهام را میسنجند یا نااطمینانی را؟
نیکلاس بلوم:
به نظرم بیشتر نااطمینانی را میسنجند، صرف نظر از جهشهای خیلی زیادی که دارند و در آن زمان ابهام یا به عبارتی نااطمینانی نایت را میسنجند. بیشتر اوقات شما بالا و پایین رفتن [مقادیر] را مشاهده میکنید. مثل وقتی که دولتی تصمیم میگیرد سیاستی را اعلان کند یا قیمت نفت یا اوپک کاری کرده یا شرکتی نتایج جدید را اعلان میکند. اما از طرف دیگر وقتی مقادیر جهشهای بزرگ دارند مثلاً در زمان 11 سپتامبر یا شروع بحران مالی جهانی، شروع همهگیری کووید و … حس نااطمینانی نایتی یا ابهام وجود دارد چون برای مثال در 11 سپتامبر در دو سه روز اول کسی نگفت مسئولیت ماجرا با کیست. بن لادن در ابتدا مسئولیت ماجرا را بر عهده نگرفت. و در حملههای [تروریستی] سیاه زخم کسی نمیدانست چه خبر شده است. در زمان همهگیری در ابتدا سخت میشد گفت که از طریق تماس منتشر میشود یا از طریق هوا یا میزان کشندگی آن چقدر است. از نظر من جهشهای بزرگ در [سطح سنجههای نااطمینانی] همان افزایش ناگهانی نااطمینانی نایت است اما تغییرات کوچکتر بیشتر نشانگر نااطمینانی قابل سنجش است.
مایکل کلاین:
و به نظر من عقلانی است که چون این رویدادها در هر نسل شاید یک بار رخ دهد یا حتی در طول حیات انسان یک بار تجربه شود شاخص دیگری برای مقایسه آنها وجود ندارد. پس در زمان کووید یا 11 سپتامبر یا بحران لمان، افراد چهارچوب مرجعی [برای ارزیابی موقعیت] ندارند و به نظر میرسد با تعریف تو از نااطمینانی و ابهام همخوانی داشته باشد.
نیکلاس بلوم:
بله قطعاً. با چرخهی کسب و کار خیلی تناسب دارد. فکر کنم باب هال، همکارم در دانشگاه استنفورد بود که در مورد چیزی که نظریهی آنا کارنینا در مورد رکود نام گرفته صحبت کرد. اگر به دورههای رشد توجه کنید تقریباً همه به هم شبیهاند اما به قول کتاب [آنا کارنینا] «خانوادههای خوشبخت همه شبیه به همند اما هر خانوادهی بدبخت، [به شیوه ی] خود بدبخت است» و رکود در آمریکا و جهان به کلی با یکدیگر متفاوتند. پس اگر به رکود آمریکا توجه کنید همهگیری، 11 سپتامبر، بحران مالی و اوپک را میبینید. پس دورههای نزول به نظر ناشی از رویدادهای نامنتظره بودهاند و به قول تو هر کدام با دیگری متفاوت است. مشابه آنها را ندیدهایم یا به ندرت مشاهده شدهاند و جهشهای یکبارهای در نااطمینانی ایجاد کردهاند. به نظر من در دورههای رشد عادی نااطمینانی کمتر و شرایط پیشبینی پذیرتر است. در نااطمینانی دورههای رکود و به ویژه در ابتدای دوره، اتفاق بزرگی باعث بروز آن میشود و میزان نااطمینانی جهش یکبارهای پیدا میکند و در این دورهی ابتدایی نااطمینانی از نوع نایتی یا ابهام است.
مایکل کلاین:
پس منظورت این بود که این اطلاعات را از کشورهای مختلف جمع و در این اطلاعات الگوهایی در مورد میزان کم یا زیاد نااطمینانی در بین این کشورها مشاهده کرده ای؟ آیا میتوان گفت در کشورهایی که این ویژگی یا آن ویژگی را دارند میزان نااطمینانی یا ابهام بالاتر یا پایینتر است؟
نیکلاس بلوم:
چیز جالبی که مشاهده شده اینه که اگر به سطح دموکراسی توجه کنید به نظر میرسد دموکراسیها به طور متوسط نااطمینانی کمتری دارند. هر چه کشورها کمتر دموکراتیک باشند و سطح یکه سالاری در آنها بالاتر باشد نااطمینانی هم بیشتر میشود. اما تا به سطح بسیار بالای یکه سالاری برسید کمی کاهش پیدا میکند و پس از مدتی دوباره زیاد میشود. به نظر من دلیلش این است که دموکراسیها نوعی آشوب قابل پیشبینیاند. انگلیس تلاطمهای زیادی را پشت سر گذاشته است. دولتها میآیند و میروند و افت و خیز وجود دارد اما تقریباً میتوان گفت چه اتفاقی میافتد. هر چه به سمت رژیمها یکه سالارتر حرکت میکنیم اوضاع برای مدتی با ثبات است اما بعد از مدتی انقلاب یا کودتا رخ میدهد یا رهبر رژیم فوت میکند و آشوب مطلق و غیرقابل پیشبینی اتفاق میافتد.
پس یک عامل ساختار سیاسی است و دموکراسی کمی قابل پیشبینیتر است. این نظامها از نتایج نادر اجتناب میکنند. چیز دیگری که در مورد آن قبلتر صحبت کردیم میزان توسعه یافتگی است که به نظر میرسد در کشورهایی که توسعه یافتهتر و کارآمدترند مانند شمال اروپا، آمریکا، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و … نااطمینانی به طور متوسط کمتر است. اتفاقهایی که به نظر دادههای پرت میرسند در این نظامها به ندرت روی میدهند. به نظر من محرک دیگر سیاست است و نمیگویم که آمریکا و اروپا در سیاست بی نقص بودهاند اما به هر صورت از برخی سیاستها به ویژه در کشورهای یکه سالارِ در حال توسعه که مشاهده کردهاید چه اتفاقات وحشتناکی در جریان است، پیشبینیپذیرتر و معقولتر بودهاند. پس دولت ها، [ساختار] دولت و حاکمیت اهمیت فراوانی در این موضوع دارد.
مایکل کلاین:
پس یکی از مزیتهای سنجههای نااطمینانی که اشاره کردی بهروز بودن آنها است. در مورد الان چطور؟ آیا در دورهی نااطمینانی زندگی میکنیم؟
نیکلاس بلوم:
بله. به نظرم نقل قول از IMF خیلی به جا بود. تقریباً وضعیت حال حاضر 7 از 10 است. اگر به گذشته نگاه کنیم سالهای 1990 میزان نااطمینانی به نسبت پایین بود. به نظر من ماهایی که حدود سالهای 1973 به دنیا آمده ایم شرایط آن سالها را به خاطر داریم. اخیراً میزان نااطمینانی افزایش داشته. سال 2008 جهش زیادی داشت. واضح است که سال 2020 هم رشد یکبارهای داشت. به نظر میرسد که نااطمینانی به صورت روندی افزایشی رشد میکند البته با افت و خیزهایی که دارد. از نظر من یکی از دلیلهای آن سیاست است به ویژه در اروپا و آمریکا که در ده سال گذشته قطبیتر، تهاجمیتر و خصمانهتر شده است. شاید جهانی شدن هم تأثیر داشته است. اما به نظر من شاخصهای ما روند رو به بالای ضعیفی داشتهاند. کمی دشوار است بین بدشانسی و روند تمایز قائل شد اما اگر رگرسیون بگیرید حتماً رشد را به صورت چشمی مشاهده میکنید. به خصوص در سالهای 2008 و 2020.
مایکل کلاین:
نیک با بررسی تأثیر این سنجهها بر اقتصاد به چه نتایجی رسیدی؟
نیکلاس بلوم:
این کار را میتوان در سطح بنگاه، مشتریان یا سطح ملی انجام داد. در کل به نتیجهی یکسانی میرسید. زمانی که میزان نااطمینانی بالاست، سرمایهگذاری کسب و کارها افت میکند. پس بیشترین میزان کاهش مربوط به سرمایهگذاری، خرید تجهیزات کارخانه، رایانه و … میشود. شاید نامنتظره نباشد. اینها تصمیمهای پرهزینهای هستند که بازگشت از آنها دشوار است. کاهش میزان استخدام هم مشاهده میشود. بنگاههای اقتصادی درنگ میکنند، محتاط میشوند و میگویند «واقعا لازم است که این نفر اضافه را استخدام کنیم؟ شاید صبر کردیم تا اوضاع مشخصتر شود.» و آن وقت است که در سمت مصرف کننده کاهش بزرگی در مخارج مشاهده میشود به ویژه در کالاهای بادوام مصرفی. کریستینا رومر مقاله مشهوری دارد که در آن نشان داده است که در رکود بزرگ صد سال قبل، هزینه گرد در زمینهی کالاهای بادوام کاهش عظیمی داشته است. در آن زمان کالای با دوام خودرو بود اما افرا هنوز مواد غذایی و پوشاک میخریدند. پس در کل سرمایهگذاری کم شد، خرید کالای بادوام کم شد، استخدام کمی کاهش داشت و همهی اینها موجب بروز رکود شد.
مایکل کلاین:
به نظرتو تأثیر نااطمینانی و خروجیهای اقتصادی به طور نظام مند بین کشورها و کسب و کارهای مختلف متفاوت بوده؟
نیکلاس بلوم:
البته که بین کشورها تفاوت داشته. طبق یافتههای ما این ضربه به کشورهای در حال توسعه تأثیر دوچندانی داشته. نه تنها میزان نااطمینانی بالاتر بوده بلکه واکنش این کشورها به نااطمینانی هم شدیدتر بوده. و شاید یکی از دلایلش این باشد که این کشورها از نظر مالی استواری کمتری دارند. از نظر اقتصادی هم استواری کمتری دارند. اگر شرکتی در یکی از کشورهای در حال توسعه باشید شاید [به اندازهی کشورهای توسعه یافته] حاشیه اطمینان مالی و جریان نقدینگی نداشته باشید و تأثیر بیشتری بپذیرید. از دیدگاه بنگاههای اقتصادی آنهایی بیشترین تأثیر را [از نااطمینانی] میگیرند که افق دید بلندمدتتری دارند و فعالیتهای غیرقابل بازگشت بیشتری انجام میدهند و بیشتر [منظور] تحقیق و توسعه است. پس اگر به تحقیق و توسعه فکر میکنید و پروژهی پنج سالهای دارید و پس از سه سال جایی به مشکل برخورد کنید امکان فروش پژوهش نیمه کاره را نخواهید داشت. پس تصمیمی کاملاً غیر قابل برگشت خواهد بود و در قبال شرایط بازار بسیار حساسیت بالایی خواهید داشت. این یکی از دلایلی است که باعث میشود ثبات محرک رشد شود و چون ثبات مشوق سرمایهگذاری است، تحقیق و توسعه را هم رونق خواهد داد و در سطح فردی نیز سرمایهگذاری در آموزش را رواج میدهد. پس بله، به نظر میرسد [دیدگاه] بلندمدت، تحقیق و توسعه و سرمایهگذاری بیشترین تأثیرپذیری را دارند.
مایکل کلاین:
توصیهی عملی خاصی برای شرکتها و افراد برای مصونیت در قبال آثار نااطمینانی داری؟
نیکلاس بلوم:
بله توجه آنها را به سؤال اول تو در مورد نااطمینانی جلب میکنم. مقالهای در نشریه کسب و کار هاروارد منتشر کردیم و در آن گفته بودیم «میتوان در سه مرحله اقدام کرد» اول توجه به سیاست است. از گفتن آن متنفرم اما سیاست اهمیت بیشتری پیدا کرده است. به برگزیت در انگلیس یا ترامپ در آمریکا توجه کنید، سیاست واقعاً بر کسب و کار تأثیر میگذارد. دوم اینکه برای انعطافپذیری هزینه کنید. منظورم این است که اگر ملک میخرید باید در نظر داشته باشید که قراردادهای وام کوتاهمدتتری ببندید یا به جای خرید اجاره کنید. هر سال گرانتر میشود اما به این معنی است که میتوانید از آن خارج شوید. به جای استخدام دائم، کارمندان پیمانی را به کار بگیرید، به جای خرید تجهیزات، اجاره کنید. مثلاً به جای اینکه بلیطهای بازی را برای کل فصل خرید کنید بازی به بازی خرید کنید زیرا گرچه ارزانتر تمام میشود اما با خرید بلیطهای کل فصل انعطاف پذیری خود را از دست میدهید. پیشنهاد من این است که در شرایط نااطمینانی برای انعطافپذیری بیشتر هزینه کنید. سومین اقدام نیز برنامهریزی سناریو است. در زمان همهگیری یا در [بحران] 2008 شرکتهایی که واکنش سریعتری داشتند منفعت بالایی بردند. و یکی از راههای واکنش سریع برنامه ریزی سناریویی است. [...]
مایکل کلاین:
دولتها چطور؟ دولتها در مواجهه با نااطمینانی چه کار میتوانند انجام دهند که کارایی بهتری داشته باشند؟
نیکلاس بلوم:
به نظرم دولتها عقب بنشینند و با ثبات بمانند. اصلیترین کار دولتها این است که تلاش کنند نااطمینانی کمتری ایجاد کنند. مقالهای با استیو دیویس و اسکات بیکر دارم که در آن سنجش نااطمینانی را بررسی و مشاهده کردهایم که 30 تا 40 درصد نااطمینانی را دولتها ایجاد میکنند. میتوانی تصور کنی که چرا. مواردی نظیر اینکه دولت به جنگ تجاری با چین میرود یا خیر؟ آیا [مقررات] حداقل حقوق را اجرا میکند؟ آیا مجوز فلان خط لوله را صادر خواهد کرد؟ و تمامی اینها نااطمینانی بسیار زیادی ایجاد میکند. سطح محلی را نیز باید در نظر داشت یعنی جایی که زندگی میکنیم. لذا از نظر من [دولتها] در تمام سطوم میتوانند کارهایی انجام دهند که عالی است مثل استقلال بانک مرکزی، که باید برای ایجاد موقعیت پولی پایدار تلاش کند.
مایکل کلاین:
نیک پژوهشهای تو نااطمینانی ما در مورد نااطمینانی را کمتر کرد. از اینکه امروز پیش ما بودی ممنونم.