از دوران دانشگاه همیشه میگفتم: «باید ورزش کنم، بدن سالم داشته باشم!» بنابراین، مدام رو به کلاسهای مختلف ورزش میرفتم. اول به کلاسهای پیلاتس رفتم، بعد به ایروبیک و سپس کلاسهای بوکس. در هر مرحله هم مربیها به من میگفتند این ورزشها برای همهمون عالیست؛ ولی من همیشه احساس میکردم قلبم توی ریتم خودش زنگ میزد.
یک روز بعد از یک جلسهی سخت بوکس، وقتی خسته از تمرین به خانه برگشتم، تمام اندامم از درد میلرزید؛ انگار بدنم میخواست بگه: «این ورزش برای من نیست!»
چند هفته بعد، تصمیم گرفتم با تمرینات دویدن شروع کنم. هر بار که از پارک میگذشتم، نفسهایم کوتاه و بدنم خستهتر از همیشه میشد. انگار همهی این رشتهها بدون اینکه سرنوشت ژنتیکی من رو در نظر بگیرن، انتخاب شده بودن.
تا اینکه یه روز، با یکی از دوستان قدیمی صحبت میکردم. او که همیشه توصیههایش به سبک زندگی کاملاً متفاوت بود، از تجربهای عجیب گفت:
«من همیشه احساس میکردم ورزشهای سنگین با من جور در نمیاد. بعد از چند سال تمرین مختلف، بالاخره فهمیدم که ورزش شنا واقعاً به روح و روانم نزدیکه. انگار وقتی آب رو لمس میکردم، بدنم زنگ میزد و میگفت: این منم!»

آن روز، تصمیم گرفتم امتحان کنم. به استخر شنا رفتم. اولین بار که قدم به داخل آب گذاشتم، چیز عجیبی حس کردم؛ یک آرامش متفاوت، ضربان قلبم به آرامی با ریتم آب هماهنگ شد، نفسهایم زیر آب موزون و بدون درد بودند. در همان لحظه، فهمیدم شاید این ورزش، همان چیزی بود که بدنم از همیشه دنبالش بود.
هر روز که میگذشت، من بیشتر به این کشف پی میبردم. شنا نه تنها باعث شد استقامتم بیشتر بشه، بلکه حس تعلق و هماهنگی با خودم رو هم افزایش داد. من در ذهنم میگفتم: «کاش زودتر میفهمیدم این ورزش مال منه!»؛ چون اگر زودتر میدانستم، سالها زمانم رو صرف آزمون ورزشهای نامناسب نمیکردم.
این تجربه بهم یاد داد که بدن هرکسی زبان خودش رو داره؛ شاید نباید تحت فشار جامعه قرار بگیریم که چه ورزشی «مناسب» هست. گاهی باید به صدای درون گوش کنیم و به نشانههایی که بدن برامون میفرسته توجه کنیم. شاید هر کسی یک ورزش دلخواه داشته باشه که منتظر باشه تا کشفش کند.
امروز، وقتی دربارهی همهی این تجربهها فکر میکنم، با لبخند یادآور میشوم که راه من همیشه متفاوت بوده؛ چون ورزشهای عمومی برای همه خوب نیستند. من با شنا، هم خودم رو بهتر شناختم و هم آموختم که مهمترین چیز، رضایت از خودت و انتخابی هست که با طبیعت ذاتیات هماهنگ باشه.
ولی کاش همه ما زودتر حقایق درونمون رو کشف میکردیم...
مثلا شاید اگه من به جای تست کردن این همه ورزش فقط روی شما تمرکز میکردم، الان میتونستم به مسابقات راه پیدا کنم و حرفهای شنا کنم...