صبح یک شب که همه آلارم گوشی را برای بیدار شدن و رفتن به کار و مدرسه، حساب و کتاب با بانک ، ورزش یا پیگیری شکایت در دادگاه تنظیم کرده اند و یکهو خواهی آمد ، چقدر دیدنی می شود.
اصلا انسان چندجا خودش را نشان میدهد، یکیش وقتی برنامه های از قبلش بهم میخورد.
فکر کن یکدفعه خدا به شما برگه ماموریت بدهد و سرزده تشریف بیاورید چه غرها که به حضورتان نخواهیم زد، که اگر میشود شما نشنیده بگیرید.
چون فکر میکنم روی ما، آریایی های مرید جدتان مرتضی علی بیشتر حساب کرده ایید می گویم، اگر میشود به رئیس محترمتان بفرمایید و تقاضا کنید حکم ماموریت را دم دم نوروز امضا کند. اینجا سالی یکبار خانه ها خیلی تمیز است، دست به جمعی لباس نو میخریم، جمع دانه های آجیل را جمع می کنیم و هم یا مقلب القلوب میخوانیم و هم بهار دلکش رسید و....
خلاصه میخندیم، عیش و نوش داریم و خاک های خانه را تکانده و رنگ را به همه جا می پاشیم.
فکر میکنم از نوروز خوشتان بیاید. شاید چسان فسان پارسی ما برای نوروز را جهانی کنید. ما مثل فرنگی ها بوقلمون دوست نداریم یا اینکه وسط تحویل سالمان برف بیاید، یا مانند عرب ها اصلا صحیح نیست وسط سینه و زنجیر زدن در محرم و هیئت رفتن ، سال جدید بشود و بین عزای جدتان عید را تبریک بگوییم.
حالا که دور کاری میکنید و دفتر کار ثابت ندارید هیچ، اما وقتی بیایید شاید حتی در دفتر کارتان در مسجد سهله یک هفت سین هم بگدارید. قشنگ است برای شما که هم خودتان خیلی قشنگ هستید و هم قشنگی ها را خیلی دوست دارید ......