گ پیروزه
گ پیروزه
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

به راستی، آرامش چیست؟!



موضوع چالش اردیبهشت ماه طاقچه را که دیدم، هیچ حسّی نسبت به آن نداشتم، طوری که فراموشم می شد موضوع از چه قرار است.
چند بار که به وبلاگ مراجعه کردم تا به یاد بیاورم موضوع چالش این ماه چیست و کتاب هایی که معرفی شده بود رو زیر و رو کردم. متوجه شدم چرا نام این کتاب ها و موضوع را نمی توانم به خاطر بسپارم.
من در زندگی، آرامش را به گونه ای دیگر یافتم، چیزی فرایِ نظریه های روانشناسی و کاهش اضطراب با برطرف کردن مشکلات سطحی...
من آرامش را پس از سال ها زندگیِ پر استرس در بازگشت به خویشتن یافتم.
وقتی زندگی ماشینی امروز باعث شده از صبح با نقاب های مختلف زندگی کنیم و به جای کندو کاو هر شبِ خود و محاسبه ی کارها و رفتارهایی که در طول روز انجام داده ایم، به فراموشی و سرگرمی بپردازیم طبیعیست پس از مدتی چیزی از خودِ واقعی مان را بین این همه نقاب پیدا نکنیم و به اضطرابی همیشگی دچار شویم. اضطراب ما از پیدا نکردن گمشده ایست که داریم.
حالا با این مقدمه ی نسبتا طولانی، قصد دارم کتابی را معرفی کنم که شخصیت اول آن در شرایطی که حتی فکرش را هم نمی کرد مجبور شده به خودِ واقعی خویش بازگردد و ثمره ی پیدا کردن این خودِ واقعی شیرینی و آرامشی عجیب است که بخاطر توصیفات زیبای کتاب، خواننده هم این حلاوت را درک می کند.
کتاب "پیامبر بی معجزه" داستان طلبه ای ست که مثل همه ی ما از خود راضی ست و به خیالش در راه مقصد قدم بر می دارد اما حادثه ای او را به کند و کاو خویش وامیدارد و عاقبت شیرینی عجیبی از این خودشناسی نصیبش می کند.

بعضی از قسمت ها انگار دست می انداخت و از حفره های قلبت یک چیزی که مثل توده سرطانی چسبیده بود به دیواره ی قلبت را، می کند و بعد بالا می آورد و تو میدیدی چقدر زشت و بدبو و ترسناک است. بعد گریه ات می گرفت از این حب و بغض هایی که برای خودت و بر اساس آن غرور و عُجب و نخوتی که فکر میکردی ریشه الهی دارد دست و پاکرده بودی و باعث شده بود این سرطان های غرور بچسبد به دیواره های قلبت و تو بیمار شَوی، مثلا آنجا که صورت پسرِ آسا را گرگ ها می خورند و وحید به خیالش که "خب اینها دزدند و این ثمره ی کارهایشان"، غافل از اینکه بیچاره، عمل تو به کجایت برده؟! اینجا چه میکنی؟!

یا قسمتی که وحید با دختر معلول مواجه می‌شود، چقدر شبیه لحظه ها و مواجه های ما بادنیای اطرافمان است، سختی هایی که مثل یک آینه خودِ واقعی ما را نشانمان می دهند.
داستان بسیار جذاب و پرکشش بود و مقدمه و موخره خیلی خوبی داشت.
پیشنهاد میکنم شما هم با شخصیت اول داستان همراه شوید و طعم شیرین آرامش در سایه ی حرکت در مسیر دین را دریابید.
کتاب فوق به صورت صوتی و الکترونیک در اپ طاقچه موجود است.

https://taaghche.com/book/91751


چالش طاقچهپیامبر بی معجزهچالش کتابخوانی طاقچه 1402آرامشچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید