Maryam
Maryam
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

سلطان

یه کوچولوی کیوت که همون وقتی که دیدمش دوست داشتم بخورمش،‌‌ ولی خب از یه طرف هم به نظرم نباید زیاد نازش میکردم؛ چون هم ظریف و آسیب پذیره،هم اینکه اونقدرا هم نمیخواستم نشون بدم دوسش دارم.

یک عدد ناناز مامانی که دیگه نمیخوام‌ با چلوندنام اونو و بعدشم خودمو(چون گازم میگیره) اذیت کنم.

یه چند وقت پیش که افسرده و دپ بودم به دلایل معلومی، حتی کنارش هم نمیرفتم که نکنه یهو ازم تاثیر بگیره.

یه نینی کوچولوی رنگی که گاها ممکنه نبینیش و باید حواست باشه کجا پا میذاری.

احتمالا تا الان حدس هاتون رو راجب فرد موردنظر زدید و باید بگم اون یه عروس هلندی عه!

از اونجایی که حیوانات نمیتونن حرف بزنن(گربه و سگ ها رو در یه موارد خاص فاکتور میگیریم) برام خیلی خاص و جالبه که، خودم از رفتاراشون حدس بزنم چی دارن با خودشون فکر میکنن(البته اگه فکر کنن واقعا!) حالا یا رفتارِ غریضی شون چی رو نشون میده.

و نتیجه اش هم خیلی اوقات اینه که حرکاتشون رو ترجمه میکنم.

ایشون تا مدتی خیلی عصبی بودن و هنوزم از بس باهاش ور میرم صداش در میاد، البته که بچه مریضم بود.الان آروم تر شده و خیلیم ناز نازی!

قبلا که دستتو میبردی جلوش،‌ گاردِ جنگی میگرفت و اگه‌امکانش بود میخواست خَفَت کنه که چرا مزاحمم شدی؟ و در نهایت بهت نوک میزد.

یا گاها که مهربون تر بود و از نظرش مانعِ آرامشش نبودم پاهاشو میبرد بالا و قبل از گذاشتن روی دستم فکر میکرد.شاید به اینکه:
خدایا برم نرم؟ لباسش قشنگه میتونم مرواریدهاشو بِکَنَم یا عکس جلوشو، رنگشم مورد علاقه امه!
ولی برم لوس میشه،‌ فک میکنه ازش خوشم میاد در حالیکه بهش اهمیتی نمیدم در نهایت!

پاهاش در میلی متریه دستمه و با خودش میگه:
حالا بذار برم خوشم نیومد جیغ میزنم و اعتراض میکنم و پدرشو درمیارم تا اینکه منو ببره جایی که میخوام.

I am angry bird
I am angry bird

اما الان اگه دستتو ببری جلوش، چون خیلی نازنازی شده؛ در ثانی، تا ناخن های پاش خم میشه و سرشو نشون میده، که یعنی نازم کن!زود باش!

اگه جوری که میخواد نازش نکنی دندونت میگیره تا بفهمی یجایی رو دوست نداره ناز نکنی.

همین طور که مشخصه وقتی چنین سیاست هایی به خرج میده باید اسمشم برازنده اش باشه و همه چیز خونه رو مال خوش بدونه.

اسمش سلطانه! ولی خب زیادی طولانیه و من با مخفف کردنم به «سُلی»،هویت بچه رو بردم زیر سوال.

به شدت شیطونه و بخاطر همین هم چند باری پاهاش آسیب دیده.صخره نوردِ قهاریه و اگه بخواد از یجایی بره بالا چه کمکش کنی چه نکنی میره.


کلا خجالت و تعارف و غریبی و اینا نداره و اگه بذاریش رو شونه یه فردی که نمیشناسه،به هیچ کدوم از بال هاش نیست و اگه داشته امرِ خطیرِ تمیز کردنِ خودش رو انجام میداده؛کارشو انجام میده وتورو لایقِ یه نگاهشم نمیدونه!

That's power
That's power


مثل بقیه اجدادش و پرنده ها دوست داره بالاترین جای ممکن،یعنی روی سرت بشینه و ازینکه نمیذاری بره روی سرت عصبانی میشه و با بالهای کوچولوش که دردم داره بال های محکمی میزنه تا بفهمی سزای نافرمانی چیه!

بله! چه غلطا که تو کارِ من دخالت می‌کنی?


یه روز که کلاس زبان داشتم، داشت کوله پشتی جدیدش رو بررسی میکرد و از بس ذوق کرده بود، مدام در حال خوندن بود و از سمت و سوهای مختلف بال هاشو باز میکرد و انگار که از این سمتش مال منه،از اون سمتشم مال منه،توشم مال منه!

منم هم حرصم گرفته بود که کلاس دارم نمیتونم ببینمش هم دلم از خوندن هاش ضعف میرفت؛ چون همیشه در حال خوندن نیست و هیچ وقت ندیده بودم انقد برای چیزی ذوق کنه!

درسته که خودشو تمیز میکنه ولی هر بار که نازش میکنم دستام رو میشورم، این روند اوایلش بدتر هم بود چون مدام نازش میکردم میشستم دوباره از سر!


خوبه که هستی و منو دوباره به دنیای پرنده ها امیدوار کردی!چون فکر میکردم تهش احساس ندارن!






عروس هلندیپرنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید