Maryam·۱ ماه پیشخونه ی سردفضای خونه سرد نه ولی بهم فشار میآورد.تک تک دیوار ها انگار بهم دهن کجی میکردن و اذیت کننده بودن.زیاد از حد تو خونه مونده بودم.مامانم نبود.ب…
Maryam·۱ ماه پیششبِ تاریکخیلی ازون شب می ترسیدم.از خونه داداشم تازه برگشته بودم ولی اونجا هم حس امنیت نداشتم انگار کسی دنبالمه یا کسی هست که من ازش خبر ندارم یه گوش…
Maryam·۱ ماه پیشفلسطینقدیمی ترین شهر شناخته شده،۲۰زمین مسکونی زیر زمینش،اوه منم بودم واقعا این شهر رو میخواستم!علت جنگ شاید چیزی بیشتر از دین باشه،اگه جنبه تاریخ…
Maryam·۱ ماه پیشعشق واسه من یه معجزه است!عشق همیشه برام ترسناک بوده و هست.چیزی که باعث بشه منطقم خاموش بشه مسلما برای من ترسناکه!نمیدونم بعدش چی میشه و از چیزای غیرقابل حدس بدم میا…
Maryam·۱ ماه پیشعادی سازی مشکلاتانقد یه سالیه به مشکلاتم بی توجهی شده بود،داشت باورم میشد من مشکلی ندارم و اینا فقط اداس و من قدرنشناسم!ولی نه!قضیه یکم دارک تره!من همه چی…
Maryam·۱ ماه پیشآبِ رو یا آبروچند وقتی بود داشتم فکر میکردم کدوم درسته؟به نظرم اولی!ولی دومی رو درکش نمیکنم.غیر قابل فهمه انگار!آبی که از صورت میاد و تمیزه ولی میتونم در…
Maryam·۱ ماه پیشمامان بزرگ هابیشتر از دکتر ها تو روز نسخه میپیچن ولی اینکه درست باشه یا نه رو از نوه ها میتونین بپرسید که احتمالا بهتون دروغ میگن.برام جالبه که هر موقعی…