«نوشتن، امری اجتماعی است زیرا هیچکس برای خود یا چنانکه نویسندهای نوشته است از برای "سایۀ خود" نمینویسد و اگر کسی چنین ادعایی کند، از اون نمیتوان پذیرفت. زیرا که انسان بالطبع اجتماعی است و حتی آنگاه که فکر میکند یا با خود سخن میگوید، دیگری را مخاطب قرار میدهد و بیدیگری و دیگران، زندگی انسانی برای او مفهومی ندارد.
نویسنده باید هدفی داشته باشد و انگیزه و دردی برای نوشتن. هدف، چیرگی بر تیرگیها و دانستن نادانستههاست و انگیزه، شوری و عشقی بشری که زاییدۀ روان آدمی است. نویسندهای که شور و عشقی ندارد، درد را نمیشناسد و فکری تازه در سر نمیپروراند. یاوه مینویسد.
در اینجاست که سهم محتوا و فکر در ایجاد اثری که ارزش بشری داشته باشد، از قالب بیشتر میشود، گو اینکه محتوا و قالب در هنر، چون روان و کالبد در انسان، از هم جدایی ناپذیرند. همچنان که کالبد بیروح انسان نتواند بود، قالب بیمحتوا را هم در جهان هنر جایی نیست. کار نویسنده از نظر محتوا باید نشاندهندۀ کوشش بشری برای یافتن چیزی تازه باشد و فکری و پیامی نه بهصورت شعار. بلکه مانند سرخی در گل. از لابهلای اثر، به خواننده تبلیغ شود و بهخصوص در داستان و نمایشنامه، فکر و پیام باید از کردار قهرمانان و از بطن حوادث زاییده شود، نه آنکه داستان، روندی دیگر داشته باشد و فکر و پیامی بیتمهید، در زبان قهرمانی به بیان آید.
از اینجاست که یکی از اندیشمندان نامدار جهان غرب در عصر حاضر گفته است: «غرض از ادبیات، تلاش و مبارزه است. تلاش و مبارزه برای میل به آگاهی، برای جستن حقیقت، برای آزادی انسان و از اینروست که نویسنده در مقابل عملی که انجام میدهد، مسئول است. برای چه مینویسد؟ دست به چه اقدامی زده است و چرا این اقدام، مستلزم دست یازیدن به نگارش بوده است؟ زیرا که سخن گفتن در حکم عملکردن است.»
آری، همین عرضه و حضور نوشته در بیرون است که نشان میدهد چه کسی حرفی برای گفتن داشته و نویسنده است و آنکس چگونه نویسندهای است. اما همین امر نیز اهداف گوناگونی را در پی دارد: گاه جسمی رل روح بخشیدن و گاه دلی را روشنایی دادن است. گاه نامی را برای خود خواستن یا نانی را برای خود بهدستآوردن. گاه عقلی را رامکردن و یا قلبی را آرام ساختن است.
یکی از نویسندگان فرادست میگوید: «نویسنده، باید ببیند که غرض او از نوشتن چیست: میخواهد رویدادی را گزارش یا تعلیل کند، دعویای را به کرسی بنشانر یا قولی را نقض و رد کند، تجربهای عاطفی یا هنری را منتقل سازد، هیجانی برانگیزد یا عملی را باعث شود، سرگرم سازد یا تعلیم دهد؟»
✍عبدالرحیم موگهی