آرامش گمشده و رویای دیرینه همه ماست! مگه غیر اینه که تمام تلاشهامون در نهایت اگه به آرامش فکری و جسمی نرسه از نظرمون پوچ و بیمعنیه؟! و خب چه وقتی بهتر از اردیبهشت؛ عروس ماههای سال برای خوندن کتابی در این راستا! اگه بخواهم خیلی کلی بحث کنم خوندن اکثر کتابها برای من ناخودآگاه این پیامد رو به همراه داره. رهایی چندساعته و بدون استرسی از دنیای شلوغ این روزها در آغوش کتابها و در نتیجه آرامش! شاید بعضیها با خوندن کتابهای روانشناسی و توسعهفردی آروم بشن و به آرامش برسن اما برای من از قضا کتابهای داستانی این جنبه رو پررنگتر دارن که ذهنم رو آروم کنن اما برای این چالش تصمیم گرفتم اینبار یک کتاب غیرداستانی رو انتخاب کنم. اسم "آلندوباتن" و عنوان اصلی کتاب "آرامش" و حیطه موضوعیاش یعنی "مدرسه زندگی" دلایل کافی بودن که این کتاب رو برای چالش اردیبهشت انتخاب کنم. از طرفی این کتاب حجم کمی داره و خوندنش وقت زیادی ازتون رو نمیگیره و البته بعد از خوندن کتاب به این نتیجه رسیدم که انتخاب مناسبی بوده و واقعا آلندوباتن بدون پرگویی و اضافهگویی زده به قلب هدف! برامون آرامش و اهمیت اون رو تعریف نکرده! چون قطعا این چیزی نیست که کار ما رو راه بندازه! بلکه همه ما در این دنیای شلوغ و پر از اضطراب میدونیم گمشدهمون چیه و چرا! پس خیلی رک و پوستکنده رفته سر اصل مطلب! چطور به آرامش برسیم! فکر میکنم از جای خوبی هم شروع کرده! از روابط عاشقانه و روابط جنسی. چیزی که در دنیای امروز برامون امری اجتنابناپذیره و دیگه فقط ازدواج امری برای تولیدمثل یا ادامه نسل نیست! بلکه یکی از مهمترین انتخابهای ما در راستای پیدا کردن شادی و اوقات خوبه اما اغلب فکر میکنیم این امری غریزی و غیرقابل آموزشه که خود به خود پیش میاد، جلو میره و ساخته میشه! غافل از اینکه ازدواج دقیقا مثل مسائل هنری کلاسیک و مهندسی پر از جزئیات و ریزهکاریهایی هست که رعایت نمیکنیم و در نتیجه یکی از بزرگترین مامنهای آرامش رو از خودمون دریغ میکنیم! حرفهای دوباتون در این بخش برای من جذاب، آموزنده و نو بود! بهطوری که احساس کردم آره! خودشه! علت اینکه روابط عاشقانه اکثر ماها کار نمیکنه همین فرضیهای هست که دوباتون سعی میکنه پیرامونش بحث و راهنمایی کنه. تقابل نگاه رمانتیک و کلاسیک و ترجیح اغلب ما به داشتن دیدگاه رمانتیک حال آنکه احتمالا نگاه کلاسیک بسیار کارگشاتر و موثرتر هست.
در ادامه دوباتون از موارد اجتنابناپذیر دیگه دنیای امروز مثل کار، ادب، همکاران، شکیبایی، بلندپروازی و ... حرف میزنه که خیلی جاهاش واقعا احساس میکردم چه خوب! دقیقا دست گذاشت روی همون معضل فکری همیشگی من که حتی فکرش هم نمیکردم راهحلش اینقدر ساده باشه! بله! خوبی قلم دوباتون همینه که فقط مشکل رو شرح نمیده بلکه اغلب راه گذار از اون رو هم نشون میده و کمک میکنه شفافتر و واقعبینانهتر با خودت و چالشهات روبهرو بشی.
دوباتن در بخش اول کتابش با دیدگاه فلسفی ساده و روانی از روابط، افراد دیگر و کار سه بخش جداییناپذیر زندگی انسان امروز و چگونگی دستیابی آرامش در این حوزهها حرف میزنه و سپس در بخش انتهایی کتابش با دیدی هنری به سرچشمههای آرامش از دید خودش یعنی نگاه، صدا، مکان، زمان و لمس میپردازه. خوندنش آرومکننده و به فکر فروبرنده و جالبه. قطعا از بین نوشتههاش نکاتی هست که تاحالا بهش توجه نکرده بودید اما فکر میکنم رعایت کردنش بتونه راهی تازهتر در پیچیدگیهای ذهنیمون در جستوجوی آرامش باز کنه.
من خودم زیاد کتابهای روانشناسی و این سبکی نمیخونم و همینطور که گفتم یکی از علتهای اصلیام برای انتخاب این کتاب حجم مناسبش بود که خستهام نکرد و بهم چیزهای جدیدی هم اضافه کرد. نمیدونم خوندن این کتاب برای کسانی که ژانر روانشناسی و توسعه فردی موردعلاقهشون هست هم به اندازه من مفید خواهد بود یا احتمالا تکراری میشه براشون و حرفهای این کتاب تکرار مکررات. اما حداقل میتونم به کسانی که دنبال یه کتاب کوچک، کمحجم و همهفهم در سودای آرامش هستند پیشنهادش کنم. امتیاز من به این کتاب هم سه از پنج خواهد بود.
لینک مطالعه این کتاب به صورت الکتریکی در طاقچه:
#چالش_کتابخوانی_طاقچه