ویرگول
ورودثبت نام
marshmallow
marshmallowاینجا یه گوشه‌ی نرم و شیرینه برای دل‌نوشته‌ها، رشد و حال‌خوب ☁️🌱🦋 کانال تلگرام:t.me/marshmallow_daily
marshmallow
marshmallow
خواندن ۳ دقیقه·۲ روز پیش

ولی تو همیشه پیشم بودی...

نمیدونم

دلم میخواد هرچیز که ته قلبم هست رو بنویسم اما انگار نمیتونم...

فقط خودت درک میکنی چی میگم مگه نه؟

چیزی درونم میخوام که با هیچ چی سیراب نمیشه! حس خواستن کسی!

نیاز داشتن به کسی!

در انتها همشون به تو میرسه!

من تورو میخوام!

من خیلی جاها تورو انتخاب نکردم،پَسِت زدم و ازت فاصله گرفتم اما تو همیشه بودی...

بعضی آدما رو میبینم مثل مادرم که همیشه تورو انتخاب کردن و این چه سعادت بزرگیه.

من مثل مامانم نیستم:)

ولی خیلی دوست دارم...

اینو خوب میدونی

تو آرامش مطلقی برای من،آرامشی که فقط منحصر به توئه.

خیلی دوس دارم بدونم که من برای تو کی‌م؟ کاش میشد صدات رو بشنوم و مستقیم بهم جواب بدی!

من حضور تورو با گوشت و پوست و استخونم حس میکنم.

خیلی جاها راهم رو گم کردم و به بیراهه رفتم،خیلی جاها فقط خودمو گول زدم و اونی نبودم که باید میبودم،خیلی جاها بهت اهمیتی ندادم اما تو همیشه منو پیدا کردی و به سمت خودت کشوندی.

دستمو ول نکن من بهت نیاز دارم،من فقط به تو نیاز دارم،خواهش میکنم خدای من

محبوب من

معشوق من

نور امیدم

تو قادر مطلقی

بهم کمک کن در رنج‌های زندگی دووم بیارم و بتونم ادامه بدم

تو همیشه در هرجایی بودی

تو منو میدیدی

وقتی چشمام پر از اشک بود و هیچ پناهی نداشتم،تو تنها جایی بودی که دلم جرأت می‌کرد فرو بریزه.

وقتایی که هیچ‌کس نبود که بتونم بهش تکیه کنم،من به همون «بودنِ بی‌صدات» تکیه دادم.

وقتی یه تیکه از قلبم رو از دست دادم،تو دیدی چطور با یه جای خالیِ همیشگی ادامه دادم،تو همه چیز رو دیدی و فقط موندی و دستمو گرفتی.

شب‌هایی که تنهایی می‌نشستم توی بالکن و به آسمون پرستاره خیره می‌شدم،حس می‌کردم از لای همون ستاره‌ها آروم داری نگام می‌کنی که تنها نمونم.

وقتی سرم رو از پنجره‌ی ماشین بیرون می‌کردم و باد به صورتم می‌خورد،دلم می‌خواست باور کنم این نوازشِ توئه که بین موهام پیچ میخوره و بهم آرامش میده.

وقتایی که حرفی برای گفتن نداشتم و فقط بغض بود،تو همون سکوتی بودی که قضاوت نمی‌کرد.

من تو رو از دلِ دردها شناختم…

نه از وقتی همه‌چیز خوب بود،

از وقتی که دیگه چیزی برای خوب بودن وجود نداشت.

تو رو از دلِ از دست دادنِ پدرم دیدم.از همون لحظه‌ای که دنیا یه‌هو ساکت شد و آغوشش برای همیشه بسته موند.من موندم و یه دلتنگی که هیچ‌کس بلد نبود جمعش کنه.اون‌جا که باید می‌شکستم ولی نشکستم،تو بودی ...بی صدا،اما محکم‌تر از هر شونه‌ای.

تو رو از دلِ نبودن آدم‌ها فهمیدم.از اون‌هایی که فکر می‌کردم قراره همیشه باشن ولی نبودن.از زخمِ خداحافظی‌هایی که حتی درست گفته نشدن.هر بار که یکی رفت و من خالی‌تر شدم،تو همون خلأ خودتو جا دادی که من از هم نپاشم.

تو رو از دلِ دست‌های مامانم دیدم.از چین‌وچروک‌هایی که قصه‌ی سال‌ها صبرن.از دست‌هایی که خسته‌ان ولی هنوز بلدن نوازش کنن.اون صبرِ عمیق،اون عشقِ بی‌منت، خیلی شبیه خودت بود خدای من:)))))

تو رو از دلِ چشم‌های مظلومِ برادرم شناختم.از نگاهش که زودتر از سنش بزرگ شد.از بغض‌هایی که قورت داد تا قوی به نظر بیاد.تو توی اون نگاه بودی که هنوز امیدو کامل از دست نداده بود.

و تو رو از دلِ آغوشِ گرمِ پدرم دیدم…آغوشی که رفت اماحسِ امنش هنوز دورِ قلبمه.هر وقت دلم می‌لرزه هر وقت دنیا زیادی سرده،می‌فهمم تو همون آغوش رو میتونی بهم بدی،چون قبلا هم هدیه خودت بود.

من تو رو توی آسمون‌های دور پیدا نکردم.تو توی گریه‌هام بودی،توی دلتنگی‌هام،توی از دست دادن‌هام.تو از دلِ درد خودتو به من نشون دادی و یادم دادی حتی وقتی همه‌چیز می‌ره،تو می‌مونی.

من تورو فریاد میزنم

روحم

امید من

خدای بزرگ

من از هیچ‌چیزی نمیترسم،چون تو با منی

از من دور نشو چون بدون تو نمیتونم.

میدونم که تو برای زخم‌هایی که باید علاج کنی مرهم میفرستی.

دلنوشتهخداوندزندگیدرد
۲۳
۱
marshmallow
marshmallow
اینجا یه گوشه‌ی نرم و شیرینه برای دل‌نوشته‌ها، رشد و حال‌خوب ☁️🌱🦋 کانال تلگرام:t.me/marshmallow_daily
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید