سلام سلام حال و احوال شما ویرگولیای عزیز؟🙃🌱
خب این پست صرفا براساس تجربیات من نوشته شده و ممکنه با بعضی قسمتهاش موافق نباشید اما خوندنش خالی از لطف نیست 😉
قبلا وقتی عبارتهایی مثل «عشق به خود»،«عزتنفس» ، «خودباوری» و... رو میشنیدم خیلی تصورات خاصی به ذهنم نمیرسید.اولین چیزی که بهش فکر میکردم این بود که برای افزایش عزتنفس باید کارهای مفید انجام بدم.
خب اغلب ما همین تصورات به ذهنمون میرسه! اینکه ورزش کنیم،به پوست و بدنمون برسیم،برای رشد روحی و علمیمون کتاب بخونیم و از این دست کارها.
من همه این کارهارو انجام میدادم اماهمیشه یه جای کار میلنگید!
من ورزش میکردم و کتاب هم زیاد میخوندم اما متوجه شدم که به شدت نیازمند تایید دیگران هستم،من نیاز داشتم تا بقیه بهم بگن که دوستداشتنی و زیبا هستم؛فرقی نمیکرد مامانم،داداش یا هرکدوم از اعضای نزدیک خانوادهم بوده باشه،من برای گرفتن تایید و تعریف و تمجید ازشون لهله میزدم و این خودش یه نشونه بزرگ از نداشتن عزت نفس بود!
اگه دیگران بهم نمیگفتن که من زیبا و دوستداشتنی هستم،حس زیبابودن نمیکردم و کافی بود تا کسی انتقاد کوچیکی از من بکنه،همون موقع بود که احساس بیارزشی به سراغم میومد! این حس گاها اینقدر در زندگی بهم آسیب میزد که حاضر میشدم برای رسیدن به اون حس خوب از دریافت محبت و تایید دیگران حتی پا روی شخصیت خودم بذارم!
همه اینا درحالی بود که من معتقد بودم میدونم معنای عزت نفس داشتن چیه؟! ولی کاملا اشتباه فهمیده بودم.
بنابراین تصمیم گرفتم به معنا و مفهوم واقعی عزتنفس پی ببرم و راهکارهای عملی برای درست کردن این بخش از شخصیتم رو به کار بگیرم.ویدیوهای زیادی از یوتیوب تماشا کردم،پادکستهای روانشناسی گوش دادم و یه کتاب خوندم به اسم «اول عاشق خودت باش اثر مارک رکلاو» که درباره افرایش عزت نفس در سی روز بود و واقعا بهم کمک زیادی کرد.

از بین همه اینا پنج نکته اساسی که بیشتر از همه بهم کمک کرد رو براتون لیست میکنم.امیدوارم براتون مفید باشه.
خیلی مهمه که وقتی درد، شکست، ناراحتی یا احساس کمارزشی سراغت میاد، سعی نکنی سریع با سرگرمی، گوشی، یا بیتوجهی ازش فرار کنی.چون فرار از درد فقط باعث میشه اون احساس در ناخودآگاهت بمونه و عزت نفست رو از درون تضعیف کنه.
باید بشینی و با با احساست صادق باشی. مثلاً بگو: «الان ناراحتم چون حس میکنم کافی نیستم.» فقط ببینش، قضاوتش نکن. همدلی با خودت یعنی همون جایی که عزت نفس رشد میکنه.
درد یه بخش جداییناپذیر از زندگیه و نمیتونی انکارش کنی.
دقیقا در همون لحظهای که میپذیریش و قبول میکنی که ممکنه رنج بکشی شدت رنچ کشیدنت هم کاهش پیدا میکنه.
به خودت ثابت کن که میتونی به قولهایی که به خودت میدی عمل کنی.اگه هرروز با خودت تصمیم بگیری که مثلا 30 دقیقه ورزش کنی اما در انتهای شب ببینی که نه تنها 30 دقیقه ورزش نکردی بلکه کلی هم خوراکی های ممنوعه خوردی باعث میشه حس بدی نسبت به خودت بگیری.
بینظمی باعث میشه احساس بیکفایتی و گناه درونت شکل بگیره، ولی نظم باعث اعتماد درونی میشه.
از کارای کوچیک شروع کن؛ مثلاً صبح تختت رو مرتب کن یا یه برنامهی سادهی روزانه بنویس و انجامش بده. همین کارهای ظاهراً ساده، به ذهنت میگن: «من قابل اعتمادم.»
ممکنه در مسیر دچار مشکل بشی،بعضی روزها کل برنامهت بهم میخوره.برای من هم خیلی زیاد پیش میاد اما مهمه که به مسیرت ادامه بدی و برای فردات دوباره برنامه بچینی و از اول شروع کنی.
نکته مهمی که وجود داره اینه که عزت نفس فقط ذهنی نیست، جسمی هم هست. وقتی به بدنت بیتوجهی میکنی، در واقع داری پیام بیارزشی به خودت میدی.
احترام به بدنت یعنی احترام به خودت.
خواب کافی، تغذیه سالم، ورزش و مراقبت از ظاهر توی زندگی خیلی اهمیت دارن.
نکتهای که خیلی برام جالبه اینه که ما معمولا وقتی میخوایم بیرون بریم یا قراری داریم به خودمون میرسیم،لباس های زیبا میپوشیم یا از عطر استفاده میکنیم.اما چرا باید همه چیز برای دیگران باشه؟! ما معمولا وقتی مهمون میاد خونمون بهترین ظروفمون رو استفاده میکنیم و چیزهای خوبمون رو برای دیگران رو میکنیم!
چرا باید اینطور رفتار کنیم؟!حس خوب داشتن به خودمون باعث میشه با دیگران هم خوب رفتار کنیم و بهشون حس خوب بدیم.پس به بدنتون برسید،لباسای خوشگل بپوشید،ظاهر زیبایی رو برای خودتون هرروز رقم بزنید تا در نهایت هرروز خودتون رو بیشتر دوست داشته باشید.
به نظرم اصلیترین عاملی که باعث میشه حس ارزش درونی و عزت نفس زیاد بکنیم،ارتباط خوب داشتن با خداونده.
وقتی بدونی ارزش تورو خداوند تعیین میکنه، دیگه نیاز نداری از آدمها تأیید بگیری.
چند دقیقه دعا، ذکر یا سکوت معنوی روزانه، یا حتی گفتوگوی صادقانه با خدا. نه رسمی، بلکه با زبان دل باعث میشه علاوه بر اینکه روز خوبی رو در پیش داشته باشی حس خوبی هم به خودت بگیری.
میدونید من همیشه با خودم فکر میکنم،تنها کسی که بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری اشتباه و با دونستن تمامی شرایط زندگی و نیتهایی که ما داشتیم بهمون عشق میورزه و با وجود تمام گناهان بازهم مارو دوست داره خدوانده.
حتی اگه تمام عالم بهتون پشت کنن یا کاری که میکنید رو قبول نداشته باشن،وقتی شما فقط نگاه خداوند براتون مهم باشه،دیگه نیازی به تایید دیگران ندارید.اینجوری میشه که ملاک و معیار پذیرفته شدن کارهاتون میشه خداوند و اون موقعس که عزت نفستون میره بالا و البته در برابر سختی ها و تلاطم های زندگی هم کم نمیارید:)
بیاحترامی به خود فقط فریاد زدن سر خودمون نیست؛ شامل خودتحقیری، سرزنش، یا موندن توی روابطی هم هست که بهت آسیب میزنن.
هر بار که با خودت بد رفتار میکنی، در واقع به ذهن ناخودآگاهت میگی «من لیاقت احترام ندارم.»
وقتی کاری رو اشتباه انجام میدی،اشکالی نداره خب پیش میاد:)مگه چندبار توی این دنیا زندگی کردی که انتظار داری همه چیز در بهترین نحو خودش پیش بره؟
اگه در ارتباط با آدمایی هستی که تورو جزو اولویت های زندگیشون نمیدونن یا بهت اهمیتی نمیدن،خب چرا باید در چنین ارتباطی باقی بمونی؟!
یادت باشه اگه کسی بهت بیاحترامی کرد،تورو پس زد یا با بیتوجهیهاش بهت نشون داد که اهمیتی براش نداری،بهتره به جای تحمل،سریعا این رفتارهای نامهربانانه رو متوقف کنی:)))
یادت باشه تو ارزشمندی و لیاقت بهترینهارو داری.مهربونی و عشقت رو باید صرف کسانی کنی که رفتارهای خوب تورو نه از سر وظیفه بلکه لطف و محبتی در حق خودشون بدونن.کسایی که ارزشتون رو میدونن و حاضرن از وقت و انرژی و زندگیشون براتون مایه بذارن.
آرررررررره خلاصه:)
این نکات مهمی بود که از اون کتاب یاد گرفته بودم.
البته اینم یادمون باشه،ما آدمیم،کامل نیستیم،نه اینکه بگم کار اشتباه انجام دادن اشکالی نداره،اما خب معصوم هم نیستیم،مسلما چه بخوایم و چه نخوایم نقص و عیوب و ایراداتی خواهیم داشت،شاید ظاهری،یا اخلاقی و رفتاری...
هرچیزی که هست یادمون باشه،آینده همیشه پیشرومونه و میتونیم تغییرات بزرگ ایجاد کنیم.
با خودتون فکر کنید آیا با عدم عزت نفس و تنفر از خودتون میتونید اوضاع رو بهتر کنید؟:)
جواب یه نهههههه بزرگه.
پس خودتون رو دوست داشته باشید،چون دوست داشتن دیگران از دریچه دوست داشتن خودتون میگذره.

مراقب خودتون باشید🌱🙃🤞🏻