گردآورنده: مسعود لعلی
ناشر: بهار سبز
تعداد صفحات: ۱۹۰
موضوع: انگیزشی_روانشناسی_داستان کوتاه
کتاب پیش رو با مضمون روانشناختی با استفاده از داستان کوتاه و کلمات قصار تهیه و گردآوری شده!
حالا چرا داستان کوتاه یا جملات چند کلمهای؟
میگم خدمتتون! با من همراه باشید.
کتاب با جملهای با فونت درشت از جناب "اوشو" با این مضمون شروع شده:
تنها پرسش مذهبی درست این است:
《من کیستم؟》
همین جمله موضع کتاب و نویسندهش رو مشخص میکنه؛ یعنی آخر این کتاب قراره به یک حدی از خودشناسی و باور خودمون برسیم؛ پس میشه نتیجه گرفت این کتاب کمک میکنه تا انگیزههای مثبت رو در خودمون تقویت کنیم.
کتاب در چند بخش مجزا نگارش شده:
۱_ خودشناسی، احترام و اعتماد به نفس
۲_ دوستی با خدا
۳_ زندگی
۴_ عشق
۵_ موفقیت
من وقتی برای اولین بار کتاب "شما عظیمتر از آنی هستید که میاندیشید" رو دست گرفتم، هر چی جلوتر رفتم سختتر تونستم ازش دل بکنم!
حالا میرسیم به سوال اولمون!
چرا داستانک و جملات کوتاه؟
چون من بعد سالها که از خوندن این کتاب میگذره هنوز خیلی از اون داستانها رو در ذهنم دارم. این یعنی نمیشه منکر تاثیر گذاری داستانهای کوتاه در مغز و ذهن شد. بیاین یه مثال بزنم: اکثر داستانهایی که مادربزرگا تعریف میکنن کوتاه هستن و میشه با همین داستانها تمام آموزههای تربیتی رو به خورد بچهها داد.
این کتاب اولین کتاب به شکل قصه درمانی و انگیزشی هست. نثر قصه های کتاب به اندازه ای ساده و قابل درکه که برای خواننده سخت باور کنه این اثر، راه حلی برای بزرگ ترین چالش های پیش روی انسان ها در بردارد؛ اما دقیقا همینطوره و در پس قصه های ساده و دلنشین کتاب، متوجه می شید که از چه قدرت های خارق العاده ای برخوردار هستید و در واقع "شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید". داستان ها علاوه بر سادگی و سلیس بودن، بسیار کوتاه و در حد یک یا نیم صفحه و گاهی کمتر هستند اما این اثر به راستی ثابت کرده که کم گویی و گزیده گویی، در و گوهری است قیمتی که اگر از آن استفاده شود، به راحتی قادر به ارائه ی پیام اخلاقی و آموزشیای خواهد بود که شاید یک کتاب چند جلدی از پس ارائه ی آن برنیاید. علاوه بر این به سبب کوتاه بودن قصه ها، خواننده راحت تر اون ها را به ذهن می سپرد و در زندگی روزمره ی خود از اون ها بهره می گیرد.
من کتاب "شما عظیمتر از آنی هستید که میاندیشید" رو به همه کسانی که اهل کتاب هستند پیشنهاد میکنم و به جرأت میگم از جمله کتابهایی هست که محاله به یک بار خوندنش قناعت کنید!
بخشی از کتاب:
شخصي سر کلاس رياضي خوابش برد.زنگ را زدند بيدار شد و با عجله دو مسأله اي را که روي تخته سياه نوشته شده بود يادداشت کرد و با اين«باور» که استاد آن را به عنوان تکليف منزل داده است به منزل برد و تمام آنروز و آن شب براي حل کردن آنها فکر کرد اما نتوانست هيچکدام را حل کند.
او طي يک هفته تا جلسه بعد دست از کوشش برنداشت تا اينکه بلاخره يکي از آنها را حل کرد و با خود به کلاس برد!!!!!
استاد با ديدن جواب مسأله به کلي مبهوت ماند زيرا آن دو را به عنوان دو نمونه از مسايل غير قابل حل داده بود؟؟؟!!!!!؟؟؟
(نورمن وينسنت پيل) هم ميگه :
هر فردي،خود را ارزيابي ميکندو اين برآورد مشخص ميکند که او چه ميشود.شما نميتوانيد بيش از آن چيزي بشويد که باور داريد ((هستيد)).
نميتوانيد بيش از آنچه باور داريد ((ميتوانيد)) انجام دهيد.