انگار که بعضی وقتا ناخواسته وارد یه مرحله جدیدی از زندگی میشی، جوری که انگاری میلیاردها سال از اونی که بودی فاصله گرفتی، اولش میتونه خیلی قشنگ و خوب باشه ؛ اما وقتی زمان میگذره یهو به خودت میای انگار که دیگه هویت واقعیت رو گم کردی.
تو با شرایط قبلی چه خوب و چه بد رشد کرده بودی حالا یهو افتادی وسط یه موقعیتی که نمیدونی باید چیکار کنی چطور راه زندگیت رو پیدا کنی.
مثال کسی که تموم عمر و فکر و زندگی و هدفش رو میزاره واسه کنکور فردای کنکور که میشه حتی اگه بهترین رشته رو هم قبول شده باشه دچار یه خلع میشه که حالا بعدش چی چون چیزی رو برای بعدش تصور نکرده هدفش بزرگ بوده اما همه اون چیزی که میخواسته نبوده.
کاش از اولش آخر راهمون رو ببینیم که اون هدفی که داریم براش میجنگیم وقتی بهش رسیدیم میتونه خوشحال نگهمون داره؟