Negara·۶ ماه پیشفراردلم میخواد برم، نمیدونم کی و کجا فقط دلم میخواد برم. همه چیزو بزارم و برم دیگه مغزم نمیکشه دیگه نای ادامه دادن ندارم . به هر حای زندگیم که…
Negara·۷ ماه پیشانتهای راهانگار که بعضی وقتا ناخواسته وارد یه مرحله جدیدی از زندگی میشی، جوری که انگاری میلیاردها سال از اونی که بودی فاصله گرفتی، اولش میتونه خیلی…
Negara·۲ سال پیشبه وقت صبحساعت ۵:۴۵ صبح روز جمعه گوشی روشن میکنم و نور صفحه تو هوای گرگ و میشی صبح چشمام رو میزنه به صفحه نگاه میکنم دنبال یه چیزی که بتونه آرومم کن…
Negara·۲ سال پیشتنهاوقتی انسان آموخت که چگونه با رنجهایش تنها بماند، چگونه بر اشتیاقش به گریز چیره شود، آنوقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.
Negara·۲ سال پیشفکر توکاش بدونی که تمام فکر و ذکرم تویی. آره علت بیدار بودنم تا این ساعت چیزی جز تو نیست تویی که حالا وجود من شدی و همه چیزم به تو گره خورده. آره…
Negara·۲ سال پیشحال بد این روزهایمتاحالا شده در موقعیتی بمونید که نه راه پیش دلرید و نه راه پس؟ انگار وسط یه پل معلق گیر کردی نمیدونی جلو بری یا برگردی که پل خراب نشه، این ی…
Negara·۲ سال پیشبیشتر فکر کنگاهی یک تامل و اندکی بزرگتر اندیشیدن نجات دهنده است.بهترین راه برای من نوشتن هست. گاهی وقتها تو ذهنمون شروع میکنیم به یک مکالمه ساختگی دعو…
Negara·۲ سال پیشقرار نبود اینطور بشهامروز حوالی عصر که بود روی تخت غلتی زدم ساعت چهار و نیم رو نشون میداد، البته برای من فرقی نداشت که ساعت چند باشه همونطور که صبح فرقی نداره…