۱۶ ساله بودم که تب کنکور داغ شده بود؛ برنامهریزیهای دقیق و کامل، همه چیز سر ساعت،حتی برای هر نفس جدول زمانبندی تعیین شد.
هرکس استرسش را جوری بروز میداد و من بی مهابا میخوردم. میخوردم و گریه میکردم… میخوردم و درس میخواندم… میخوردم و کناربرنامههایم یک تیک بزرگ میگذاشتم…
پرخوری عصبی…نام دیگر بولیمیاست… از من بپرسید چگونه به بدن آسیب میزند این غول عظیم الجثهی با شاخ و دم…
کمی که بگذرد دستگاه گوارش آلارم میدهد «ای دلبندم دارم زیر این فشار از هم میپاشم» و تو دلت میسوزد و کاری ز دستت برنمیآید… آنقدر استرس زیاد است که برای هر کتاب ورق زدنی باید آروارههایت بجنبد… زیر میز پر از آجیل و کیک و پفک میشود… تو کسی هستی که روی خودت کنترل داری اما این یک فقره با تو سر سازگاری ندارد… دلت درد میگیرد، معدهات میسوزد اما جلوی هوست را نمیتوانی بگیری… وزن کم کم بالا میرود…یبوست و رفلاکس معده و رخوت و کسلی… بی انگیزگی و حس بدِ عدم کنترل روی ذهن…استرس من اینگونه خودش را نشان میداد…
کنکور که تمام شد من بهتر شدم ؛ رژیم گرفتم لاغر شدم روی ذهنم کار کردم اما یادم میآید یک شکستی بود در آستانهی ۲۰سالگی، بعدش دوباره من به همان درد مبتلا شدم… ایندفعه کار سختتر بود چون من بزرگتر شده بودم …بیشتر خودم را سرزنش میکردم و دنبال راه حل اساسی میگشتم… کتاب می خواندم. رژیمهای عجیب و غریب امتحان می کردم، در گوگل روشهای کاهش وزن را جستجو می کردم و میگشتم؛ تا اینکه یک روز با بولیمیا مواجه شدم و علائمش را در خودم پیدا کردم. بولیمیا همان عارضهایست که باید اول شناخته و بعد کنترل شود… این چرخه ممکن است برای هرکسی دوباره تکرار شود… در موقعیتهای سخت و پر تنش مثل شکست کاری،عاطفی،از دست دادن عزیزان و حتی ناراحتیهای کوچک مثل یک بحث ساده …
اما وقتی به چشم یک اختلال عصبی نگاهش کنیم و بپذیریم با درمان و مشاوره میتوان کنترلش کرد، کار راحتتر میشود… حداقل تجربهی زیستهی من اینطور میگوید.
بسیاری از افراد، زمانی که با احساساتی همچون غم و خشم روبهرو میشوند برای فرار از آن شرایط و جلوگیری از درک کردن آن حس،به غذا خوردن روی میآورند. شاید در ابتدا این یک موضوع سطحی و عادی به نظر برسد، اما در واقع اینگونه نیست. این نوع غذا خوردن با زمانی که یک فرد به دلیل گرسنگی شروع به غذا خوردن میکند بسیار متفاوت است. در این وضعیت، فرد بعد از احساس سیری همچنان به خوردن غذا ادامه میدهد.
فردی مبتلا به بولیمیا ، بعد از پرخوری بیش از حد، به علت ترس از افزایش وزن و این بیملاحظگی در غذا خوردن، دچار احساس گناه میشود.این حس گناه موجب شده تا در بسیاری موارد فرد از طریق کارهایی مثل ورزش کردن و رژیم گرفتن غیراصولی، مصرف ملین یا استفراغ اجباری غذا، جلوی احساس گناه و ترس از افزایش وزن خود را بگیرد.
ایرا م. ساکر ،Dr. Ira Sacker پزشک متخصص اختلالات خوردن در مرکز پزشکی لانگون در دانشگاه نیویورک و نویسنده کتاب"بازیابی مجدد خود: درک و شکست اختلال خوردن" ("Regaining Your Self" ) می گوید «افرادی که دچار اختلالات خوردن میشوند ، احساس می کنند که به اندازه کافی خوب نیستند.» «آنها وسواس کمال گرایی پیدا می کنند و شروع به تمرکز بر آنچه می خورندمی کنند. اما در زیر آن افسردگی و اضطراب پنهان است. این بیماران غالبا آسیب های عاطفی زیادی را متحمل شده اند.»
به عنوان مثال ، افراد مبتلا به اختلال پرخوری غالباً دارای اضافه وزن یا چاقی هستند. این افراد می توانند دچار احساس افسردگی مزمن در خصوص ظاهر خود شوند. پس از تسلیم شدن در برابر یک دوره پرخوری ، ممکن است نسبت به خود احساس انزجار کرده و حالشان بدتر شود.
ارتباط بین استرس و پرخوری عصبی
وقتی کسی دچار استرس و اضطراب میشود سلولهای بدن او به خاطر اینکه بتوانند انرژی خود را تأمین کنند به سرعت قند میسوزانند. پس طبیعی است تا قند خون افت کرده و علائمی مثل گرسنگی و ضعف، لرزش بدن و از بین رفتن تمرکز وعصبانی شدن درفرد ظاهر میشود.
در این شرایط است که شخص به خاطر رفع این علائم شروع به خوردن غذا مخصوصاً خوراکیهای شیرین و پر کالری میکند. غافل از اینکه این نوع خوراکیها فقط برای مدت کوتاهی باعث افزایش قند خون میشوند. بعد کمتر از یک ساعت خواهند دید که غول گرسنگی دوباره ظاهر میشود.
برای جلوگیری از پرخوری عصبی باید تحت نظر متخصص پیش رفت. شاید فکر کنید مشکلتان با غذا خوردن و حتی گرفتن رژیم غذاییسالم تمام شود، اما اصلاً اینگونه نیست، تا زمانیکه ریشهیابی نکنید این حالت ادامه خواهد داشت.منظورم از متخصص صرفا تغذیهنیست، قدم اول اصلاح سبک زندگی و آرام کردن روح آسیبدیده است.
از بُعد تغذیه، مصرف یکسری مواد غذاهایی به کاهش اضطراب کمک میکنند مثل املاح و خوراکیها حاوی منیزیم ، امگا 3، پروبیوتیکها، آنتی اکسیدان ها، مواد حاوی سلنیوم و پتاسیم و ویتامین C.
اما از بُعد روانشناسی،شرکت در جلسات مشاوره و درمانهای روانشناختی و انجام مدیتیشن و یوگا موثر خواهد بود.
و در آخر، من طبق تجربهی این سالها با پیادهروی، مدیتیشن،نوشتن استرسها و پیادهسازی مهارت حل مسأله ، حذف مظنونین همیشگی یعنی چیپس و پفک و شیرینیجات توانستم تا حدی از این مقوله جلوگیری کنم.
منابع:
pubmed.ncbi.nlm.nih.gov
books.google.com
Sackermed.com
نام کتاب:
Regaining Your Self: Understanding and Conquering the Eating Disorder Identity