باران که به کوچه زد یقین داشتم
که حتما تویی در راه است
اما رشته هایم پنبه شد
زمانی که دانستم
بغض آسمان از برای غربت
دلم شکسته است..
جز دل به دل بارنده آسمان دادن
که کاری از من ساخته نیست،نازنینم !
وقتی که تمامم را بر سر قمارت
بر باد دادم
گویی که تمام شدم
در همان ثانیه هایی
که به امید بودن وداشتن ، سوخت
بیزارم از واقعیت هایی که
پیش چشمانم ظاهر میشوند
و فریاد سر میدهند
که از اول تویی نبوده است...
یک نفر باور کند!
باور کند،من دیوانه نیستم...
من فقط یک چیز را زیادی میفهمم،
دلتنگی را!
یگانه عسکری
https://t.me/joinchat/W4VLe7GrUoBlYWNk