یگانه عسکری·۳ سال پیشمفتونچه حاجت که پناهنده به چشمان توامبنده پابند به هر بند از نفْس توامهر شب و روز آواره دَهرم ،چه حاصل تو نگاه دار ، که من باز وفاخواه تو امگر…
یگانه عسکری·۳ سال پیشجان من کجاستکه هم آب است و هم آتش کجاست؟من که مهجورم از او ، آرام جانِ محزون من کجاست؟شرر زند بر جان من ، علاج رنج من کجاست ؟محبوب من ، دل یار من ، با…
یگانه عسکری·۳ سال پیشخیابان خیسفابشباران که به کوچه زد یقین داشتم که حتما تویی در راه است اما رشته هایم پنبه شد زمانی که دانستم بغض آسمان از برای غربت دلم شکسته است..جز…